logo
امروز : دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۷:۱۸
[ شناسه خبر : ۹۸۳۵ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 4 دقیقه ]
یادداشت/ میثم سلطانی

آئینه جادو

آئینه-جادو-

اختتامییه سی و هفتمین جشنواره فجر پایان یافت،اما این پرسش باقی است که سینما بعد از انقلاب اسلامی چقدر در خدمت انقلاب بوده است؟ سینما چقدر توانسته است با پخش فیلم های خوب گره ها و مشکلات اجتماعی را باز کند؟

به گزارش موج رسا; اختتامییه سی و هفتمین جشنواره فجر پایان یافت،اما این پرسش باقی است که سینما بعد از انقلاب اسلامی چقدر در خدمت انقلاب بوده است؟ سینما چقدر توانسته است با پخش فیلم های خوب گره ها و مشکلات اجتماعی را باز کند؟ این صنعت چقدر در خدمت واقعیت های جامعه کشورمان قرارگرفته است؟ آیا فیلم نامه نویسان و کارگردانان و بازیگران توانسته اند رسالت خود را به خوبی عمل کنند یا نه ؟ چقدر سینما و بازیگران کشورمان از غرب الگو برداری می کنند؟ تقابل سینمای انقلابی و غیرانقلابی در چیست؟

صنعت سینما امروزه در دنیا بسیار تاثیرگذار است زیرا با ساختن یک فیلم و مستند آنچنان می توان مخاطب را جذب کند و کار هزاران تصویر و کتاب را انجام دهد.

 سینما بعد از انقلاب اسلامی به طور مستقیم در خدمت عرضه و تبلیغ پیام انقلاب قرار نگرفته است برای نمونه به جز چند عدد انگشت شمار، چندین فیلم راجع به انقلاب اسلامی و تاریخ معاصر کشورمان و نیز مدافعان حریم آل الله ساخته شد؟ اگر چه این اتفاق نیفتاد بلکه بعضی از سلبریتی ها در مخالفت با این ماموریت انقلاب اسلامی انجام وظیفه کردند! و بسیاری نیز همچنان انگار طلبکار از انقلاب اسلامی هستند، فاطمه معتمد آریا در جشنواره فجر بیان می کند:" برای من سخت بود که بپذیرم در اینجا حضور پیدا کنم. کاری که با من در این ۴۰ سال کردند این بوده که برایم توقف ایجاد کردند و توقف آنها باعث یک جهشی برای من شد که بتوانم بالاتر بروم."!

آیا می توان گفت که خاک سینما هم باید عوض شود؟ یعنی هر کسی در این جریان قرار می گیرد رنگ عوض می کند و رنگ آن ماهیت غربی سینما را به خود می گیرد برای نمونه مصطفی زمانی  بازیگر سریال یوسف پیامبر در مصاحبه ای ازایشان می پرسند سینما چه چیزی به شما داد و چه چیزی گرفت پاسخ می دهد:"سینما همه چیز به من داده است. چیز‌هایی مانند هدف، شوق زندگی و موقعیت مالی خوب را به من بخشیده است. این قانون طبعیت است در ازای آنچه به تو می‌دهد، یک چیز‌هایی را از تو بگیرد. سینما از من معصومیت انسانی را گرفت. تنهایی که سراغ آدم مشهور می‌آید، سراغ هیچ کس نمی‌آید."!

هنر و ارتباطات اجتماعی یک نبرد نابرابر بین تمدن غربی و تمدن معنوی اسلامی است که جریان دارد بسیاری از بازیگران و کارگردانان در دام خودبینانه و خود بنیادانه اسیر هستند کسی که در دام منورالفکری بیفتد جز بر اثبات خویش فیلم نمی سازد. به فرم رو می آورد و از قالب غافل می شود، چرا سینما ما از جامعه کشورمان تصویری تاریک و کدر نمایش می دهند؟ آیا برخی از این فیلم ها به سفارش کشورهای غربی ساخته نمی شود تا خود فرد دیده شود! جیغ بنفشی که بسیاری سر می دهند و هم اکنون که برخی هایشان در ایران زندگی نمی کنند و در آلمان و آمریکا و کاندا زندگی می کنند! با این کار خود صورتی موجه بر سینما کشورمان می بخشند که ارزش های فرهنگی را جابه جا کنند به گونه ای که به جای فرزند آوری سگ آوری را تبلیغ می کنند! به جای در کنار جمع بودن و با خانواده بودن را قربانی فردگرایی می کنند! زیرا برای عبور از تمدن شیطانی به تمدن الهی واسلامی اصلا نمی توانند بیندیشند چون که سحر شیطانی آنها را در خود بلعیده است که با پوشش های بسیار زننده و سخیف در جشنواره حضور پیدا می کنند یعنی اخلاق را فدای شهرت می کنند و خودبینی را افتخار می دانند.

تصور این ها از سینما این است که سینما ظرف تهی است که هر مظروفی را می پذیرد، واین می شود که واقعیت فدای توهم می شود.

انتهای خبر/

فرم ارسال نظر