logo
امروز : جمعه ۳ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۳۱
[ شناسه خبر : ۴۷۰۰۳ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 11 دقیقه ]
شهید حیدری نمونه‌ای از ایمان و تواضع؛

ولایتمداری فرزند خانواده‌‌ای را عاقبت‌بخیر کرد

ولایتمداری-فرزند-خانواده‌‌ای-را-عاقبت‌بخیر-کرد
شهید حیدری، فرزندی از خانواده‌ای ساده و پرایمان، با قلبی سرشار از عشق و ارادت به شهدا، امام راحل و رهبر انقلاب، زندگی خود را در مسیر افتخار، ایمان و احترام به خانواده ساخت و با این مسیر نورانی، نامش را جاودانه کرد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «موج‌رسا»؛ شهید حمیدرضا حیدری، پاسدار گمنام اما پرصلابت جبهه فرهنگی و حقوقی انقلاب اسلامی، سرانجام در مسیر دفاع از آرمان‌های ولایت و مردم، به دست رژیم منحوس صهیونیستی، این دشمن دیرینه و زخم‌خورده انقلاب، به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

بیشتر بخوانید

شهادت او نه تنها نشان‌دهنده عمق کینه دشمن از صدای حق و مقاومت است، بلکه اثبات می‌کند که حتی در پشت میز، پشت تریبون، در کلاس درس یا اتاق وکالت، می‌توان مجاهد بود و در میدان دشمن ایستاد.

شهید حیدری، شخصیتی بود که از دل خانواده‌ای معمولی و بی‌آلایش برخاست و با ایمان راسخ و اراده‌ای قوی، راهی پرچالش اما پرنور را در پیش گرفت. او با خلوص و بی‌ادعایی تمام، در لباس پاسدار، استاد و وکیل به مردم خدمت کرد و با احترام و وفاداری مثال‌زدنی‌اش به خانواده، به ویژه والدین، الگویی بی‌نظیر از انسانیت و تعهد شد. عشق عمیق او به شهدا، امام راحل و رهبر انقلاب، ستون‌های اصلی زندگی‌اش بودند و با این باورها توانست تأثیری ماندگار بر زندگی اطرافیانش بگذارد.

 علی حیدری، پدر شهید حمیدرضا حیدری با افتخار و دلی سرشار از محبت فرزند شهیدش گفت: فرزندم با پایبندی به ارزش‌ها و ولایت فقیه، راهی سخت و نورانی را انتخاب کرد که امروز مایه افتخار ما و همه کسانی است که او را می‌شناسند.

 وی بیان کرد: شهید حیدری، با خلوص و خدمت بی‌ادعا، بدون هیچ چشم‌داشتی، به مردم و انقلاب خدمت کرد؛ چه در لباس پاسداری و چه در جایگاه استاد و وکیل، همیشه پیش‌قدم و همراه بود.

مادر این شهید نیز گفت: فرزند ما تأثیری عمیق بر اطرافیانش گذاشت؛ دانشجویان، همکاران و مردم همیشه او را به عنوان الگویی اخلاقی و علمی به یاد دارند که مسیر زندگی‌شان را تغییر داد.

 وی افزود: عشق و ارادت عمیق او به شهدا، امام راحل و رهبر انقلاب، ستون‌هایی بودند که زندگی‌اش را استوار و هدفمند کردند.

 این مادر شهید بیان کرد: با وجود مقام و مسئولیت‌های بزرگ، همیشه ساده‌زیست و فروتن بود و هیچ‌گاه دنبال دیده شدن نبود. او احترام و وفاداری ویژه‌ای به خانواده و والدینش داشت که برای ما همیشه مایه سربلندی بود.

 روایت برادری؛ از زمین تا آسمانِ حمیدرضا

علیرضا حیدری، برادر شهید، با دلی سرشار از دلتنگی و افتخار، پرده از زوایای ناپیدای زندگی برادرش برداشت؛ مردی که پاسدار، استاد، وکیل، و یک عاشق واقعی بود.

با نام خدا و سلامی گرم، علیرضا حیدری سخن آغاز کرد: شهید بزرگوار، شیخ

حمیدرضا حیدری، سال ۱۳۸۳ وارد مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. مأموریت‌های اولیه‌اش در شهرستان‌های ماه‌نشان و سجاد استان زنجان بود. از همان ابتدا نشان داد که آمده تا بار مسئولیت بردارد.

وی ادامه داد: در زنجان، مسئولیت تصحیح حقوق‌دانان و وکلای سپاه را بر عهده داشت و به مدت حدود پنج سال این مسئولیت حساس را با دقت و تعهد دنبال کرد. سپس به عنوان معاون حقوقی سپاه استان زنجان منصوب شد و بعد از مدتی، با توجه به تجارب ارزنده‌اش، مورد توجه سردار حاج قاسم سلیمانی قرار گرفت. ایشان از شهید خواستند تا در سطح ملی همکاری داشته باشد و این بود که به معاونت حقوقی سازمان بسیج مستضعفین منصوب شد. تا لحظه شهادتش در همین جایگاه مشغول به خدمت بود.

علیرضا حیدری در حالی که گاه صدایش بغض‌آلود می‌شد، تأکید کرد: حمیدرضا را می‌توان در سه بُعد بررسی کرد: پاسدار، استاد، و وکیل. اما در همه این‌ها یک روح مشترک بود: خدمت صادقانه و عاشقانه.

پاسداری با طعم عشق

از نوجوانی، به بسیج عشق می‌ورزید. فعالیتش در کارگاه‌های مقاومت بسیج آغاز شد. با وجود سن پایین، با انگیزه‌ای مثال‌زدنی وارد سپاه شد. در مسیر علم هم هیچ‌گاه توقف نکرد؛ از فوق‌دیپلم تا دکترای حقوق را با تلاش خستگی‌ناپذیر پشت سر گذاشت. در کنار تحصیل، رشد مدیریتی‌اش هم ادامه داشت؛ مسئول بسیج حقوق‌دانان، معاون حقوقی سپاه استان، و در نهایت معاون سازمان بسیج.

وی گفت: این شهید به لباس پاسداری عشق می‌ورزید. باور داشت این لباس، نشانه‌ای از عهد با خدا و مردم است. حمیدرضا رسالتش را نه‌تنها در کلمات، بلکه در تمام رفتار و عملش نشان می‌داد.

استادی که فقط درس حقوق نمی‌داد

شهید حیدری تنها یک پاسدار نبود؛ استاد دانشگاه نیز بود. در چندین دانشگاه از جمله دانشگاه‌های زنجان، تدریس می‌کرد. اما آنچه او را متفاوت می‌کرد، نگاهش به تربیت بود.

 برادر شهید عنوان کرد: این شهید فقط حقوق درس نمی‌داد. تلاش می‌کرد در کنار مفاهیم حقوقی، اخلاق و تربیت اسلامی را به دانشجویان بیاموزد. بسیاری از دانشجویانش امروز به ما می‌گویند: شهید دیدگاه ما را نسبت به زندگی و انقلاب تغییر داد. ارتباطش با دانشجوها واقعی بود، صمیمی و آموزنده بود.

 

وکیل مردم، نه شغل؛ بلکه خدمت

 وجه سوم زندگی شهید، وکیل بودنش بود. اما نه یک وکیل عادی؛ بلکه وکیلی برای مردم، برای محرومان.

 برادر شهید گفت: بدون اینکه حتی به ما بگوید، با کمیته امداد هماهنگ کرده بود تا وکالت پرونده مددجویانی را که نمی‌توانند وکیل بگیرند، رایگان و داوطلبانه بر عهده بگیرد. این روحیه خدمت‌رسانی، در تمام زندگی‌اش جاری بود.

 علیرضا با لبخند غم‌انگیزی گفت: بارها از دانشجویانی که امروز به خانه ما می‌آیند شنیده‌ام که دکتر حیدری باعث شد مسیر زندگی‌شان عوض شود. بعضی‌هایشان حتی می‌گویند: ما اگر امروز در مسیر انقلاب هستیم، به خاطر نگاه ایشان است.

عاشق شهادت، عاشق رهبری، عاشق امام راحل

وی با بیان اینکه برادرم نه فقط در ظاهر، که در عمق جان، عاشق شهدا و رهبر انقلاب بود بیان داشت: از همان سال‌های آغازین، به دنبال شهادت بود. در هر مراسمی که درباره امام، شهدا یا رهبری بود، حضوری فعال داشت. در پایگاه مقاومت بسیج امام حسن مجتبی (ع) زنجان، از ارکان اصلی بود. تابستان‌ها در کلاس‌ها، آموزش‌ها، برنامه‌های مسجد، یکی از ستون‌های اصلی بود. به گفته خودش، اساس کار بسیج را همین پایگاه می‌دانست.

و شاید زیباترین بخش روایت، آنجاست که علیرضا حیدری به شعری از مقام معظم رهبری اشاره می‌کند که شهید همیشه زمزمه می‌کرد: «ما مدعیان صف اول بودیم، از آخرِ مجلس شهدا را چیدند...» 

این برادر شهید گفت: همیشه این شعر را می‌خواند. می‌گفت ان‌شاءالله خدا قسمت کند. و خدا خواست که قسمت کن

حکایت یک عاشقِ بی‌ادعا

حمیدرضا حیدری، مردی بود که به گفته برادرش، هیچ‌گاه دنبال پُست و مقام نبود. اما قدم به قدم بالا رفت، چون هدفش خدمت بود. او نه‌تنها عاشق امام راحل، شهدا و رهبری بود، بلکه از تمام اطرافیانش می‌خواست گوش جان به فرمایشات رهبر انقلاب بسپارند.

 برادر شهید حیدری در پایان گفت: برادرم همیشه می‌گفت راه ما، راه امام و شهداست. اگر قرار است ادامه‌دهنده باشیم، باید به حرف‌های رهبرمان گوش کنیم. تا لحظه شهادت هم دقیقاً همین مسیر را رفت.

شهید دکتر حمیدرضا حیدری، نه تنها یک پاسدار، استاد و وکیل بود، بلکه معلمی برای عشق، مردی برای مردم، و شاگردی برای شهدا بود. او رفت، اما نشانه‌های حضورش در قلب خانواده، شاگردان، همکاران و مردم ماندگار است.

صدای مهربانی؛ روایت خواهری از یک شهید

در میان جمع صمیمی رسانه‌ای‌ها، وقتی نوبت به یکی از خواهران شهید دکتر حمیدرضا حیدری رسید، سکوت خاصی در فضا حاکم شد. او آرام و با چشمانی که خاطرات را مرور می‌کرد، شروع به سخن گفتن کرد. صدایش لرزان نبود، اما هر کلمه‌اش از عمق دلی می‌آمد که داغ برادر، آن را قوی‌تر کرده بود. 

وی گفت: همان‌طور که پدر، مادر و برادرم همیشه تأکید داشتند، حمیدرضا برای ما نماد پایبندی به ولایت فقیه بود. بارها به ما گوشزد می‌کرد اگر می‌خواهیم در دنیا و آخرت در مسیر درست باشیم، باید پیرو صادق ولایت باشیم. خودش هم همیشه گوش به فرمان رهبر بود؛ سخنانش را می‌شنید، بازنشر می‌داد و به دیگران منتقل می‌کرد. 

اما ولایت‌مداری تنها ویژگی برجسته این شهید نبود. خواهرش با اشک درخشان در چشم‌هایش ادامه داد: برادرم احترام به پدر و مادر را واجب‌ترین وظیفه می‌دانست. بارها به ما می‌گفت اگر بخواهید راه من را بروید، باید اول در خدمت پدر و مادر باشید. متانت، ادب، و تواضع‌اش زبانزد همه بود؛ نه فقط در خانه، بلکه هرکسی که با او برخورد داشت این را تأیید می‌کرد.

صدایش نرم‌تر شد، وقتی از شغلش گفت: من فرهنگی هستم. بارها به من تأکید می‌کرد: خواهر عزیزم! برای بچه‌ها کم نگذار. نسلی بساز که خلاق باشد، مؤمن باشد، اهل نوآوری باشد. 

و بعد، داستانی را روایت کرد که فضای جلسه را رنگی دیگر بخشید و گفت: جشن تکلیف داشتیم در مدرسه‌ای که بچه‌های بی‌بضاعت زیادی در آن بودند. دل‌نگران بودم. برادرم تماس گرفت. فهمید ناراحتم. گفتم هزینه جشن را نداریم. همان لحظه گفت: همه هزینه‌ها با من. فقط جشن را برگزار کن.

اما معجزه، آنجا بود که یک روز بعد، مؤسسه‌ای خیریه تماس گرفت و خواستار همکاری شد. حتی از نهاد رهبری، مدرسه برای برگزاری جشن تکلیف انتخاب شد. این‌ها همه از نسخه عملی بود که برادرم برایم نوشت. صداقت و خلوص نیت او راه را باز کرد.

اشاره‌ای کرد به خصلت‌های انسانی‌اش: تحمل دیدن رنج دیگران را نداشت. چه فکری، چه مالی. اگر کسی نیاز داشت، دریغ نمی‌کرد. نمازخوان بود، بخشنده بود، اهل دنیا نبود. می‌گفت: من چیزی نمی‌خواهم؛ اگر چیزی دارم برای دیگران است، نه برای خودم.

خواهر شهید سخن آخرش لرز خفیفی داشت؛ اما نه از اندوه، از امید عنوان کرد: امیدوارم همه ما رهرو راه این شهید باشیم؛ نه فقط در ظاهر، بلکه در عمل. که روزی، در دنیا از مسیرش بهره‌مند شویم و در آخرت از شفاعتش.

روایت خواهری از الگویی به نام برادر

در میان جمعی که برای زنده نگه‌داشتن یاد شهدا گرد آمده بودند، یکی دیگر از خواهر شهید دکتر حمیدرضا حیدری، با صدایی آرام اما ریشه‌دار از حقیقتی عمیق سخن گفت؛ از برادری که تنها نسبت خونی نبود، بلکه معلمی بود در اخلاق، استاد در علم، الگویی در ایمان و اسوه‌ای در آرامش.

وی گفت: با اینکه فاصله سنی زیادی با هم نداشتیم، همیشه حمیدرضا برای من یک الگو بود؛ در علم، در رفتار، در منش. زندگی‌اش، رفتارش، حتی حرف زدنش همه بر مبنای قرآن بود. وقتی سوالی پیش می‌آمد، با چند آیه‌ از قرآن، هم جواب را می‌داد، هم آرامش را بر دل آدم می‌نشاند.

خواهر این شهید از توصیه‌هایی گفت که برادرش سال‌ها با آن‌ها خانواده را راهنمایی کرده بود افزود: همیشه می‌گفت روزی پنجاه آیه قرآن با معنا بخوانید. فقط نخوانید، تدبر کنید. 

اما آن‌چه در کلامش بیش از همه برجسته بود، سادگی و بی‌ادعایی برادرش بود گفت: حمیدرضا هیچ‌وقت درباره جایگاه شغلی‌اش در سپاه با کسی حرف نمی‌زد. انگار نه انگار مسئولیت دارد. چون کارش برای خدا بود، نه برای دیده شدن. حتی فامیل هم نمی‌دانستند دقیقاً چه‌کاره است. هیچ‌وقت خودش را بالاتر از کسی ندید، چون عزت نفس واقعی داشت.

وی از درس‌هایی گفت که از برادر شهیدش درباره اخلاق اجتماعی و مسئولیت فرهنگی گرفته بود عنوان کرد: من در حوزه سلامت فعالیت می‌کنم. همیشه به من می‌گفت وقتی با مردم رو‌به‌رو هستی، خسته هم که باشی، باید خوش‌رو باشی. گفت مردم اگر لبخند و احترام از ما ببینند، دعای خیرشان همیشه بدرقه‌ راه‌مان می‌شود. ما که چادر سر می‌کنیم، ما که مدعی فرهنگ و دین هستیم، باید برای جامعه الگو باشیم.

و در پایان، صدایش اندکی لرزید، اما همچنان راسخ گفت: حمیدرضا همیشه نمازش را اول وقت می‌خواند. از بچگی اهل نماز بود. و همان‌طور که سازمان بسیج برایمان گفت، آن روزی که به شهادت رسید، وضو گرفته بود، آماده اقامه نماز بودن که به دست شقی‌ترین دشمنان به شهادت رسید.

زندگی شهید حیدری گواهی است بر قدرت ایمان، تواضع و خدمت بی‌منت. او به ما یادآوری می‌کند که حتی از ساده‌ترین خانواده‌ها می‌توان مردانی ساخت که نه تنها در مسیر خود بلکه در دل دیگران چراغی روشن کنند. راه و یاد او همچنان چراغ راه نسل‌های آینده خواهد بود و نمونه‌ای از عشق به ولایت، خانواده و خدمت به مردم است. 

رسانه‌ها امروز نه‌تنها راوی، بلکه ادامه‌دهنده راه شهدا هستند. در دورانی که جنگ به عرصه ذهن‌ها و قلب‌ها کشیده شده، بیان سبک زندگی و ایمان شهیدانی چون دکتر حمیدرضا حیدری، وظیفه‌ای مقدس بر دوش اهالی رسانه است. اگر او با وضو و آماده نماز به شهادت رسید، ما نیز باید با قلم، تصویر و صدا، روایت‌گر صداقت، تواضع و ولایت‌مداری‌اش باشیم. رسانه صدای خاموش شهدا را بلند می‌کند تا نسل امروز بداند قهرمان واقعی کیست و چرا باید راه او را شناخت و ادامه داد.

انتهای خبر/

فرم ارسال نظر