logo
امروز : سه شنبه ۳ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۴۷
[ شناسه خبر : ۴۶۴۲۶ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 4 دقیقه ]
یادداشت؛

پیامدهای بستن تنگ هرمز

پیامدهای-بستن-تنگ-هرمز
بستن تنگه هرمز یک سناریوی فرضی است که می‌تواند پیامدهای پیچیده و عمیقی داشته باشد. در حالی‌که این اقدام می‌تواند به عنوان یک ابزار قدرت ایران اسلامی یا برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد استفاده قرار گیرد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «موج‌رسا»؛ بستن تنگه هرمز حتی به‌طور موقت می‌تواند پیامدهای عمیق و گسترده‌ای داشته باشد، زیرا این تنگه یک مسیر آبی حیاتی برای تجارت جهانی و تأمین انرژی است. 

بیشتر بخوانید

 اختلال در بازار نفت 

 تنگه هرمز حدود ۴۰ درصد از صادرات نفت جهانی را تحت پوشش قرار می‌دهد. بسته شدن آن می‌تواند منجر به کاهش شدید عرضه نفت شود، که قیمت‌ها را به‌طور چشمگیری افزایش می‌دهد. این امر می‌تواند اقتصادهای جهانی را تحت تأثیر قرار دهد، به ویژه کشورهای مثل آمریکا که به شدت به واردات نفت وابسته هستند.

تأثیر بر حمل و نقل دریایی 

 تنگه هرمز برای کشتی‌های تجاری و نظامی از هر دو جهت، خلیج فارس و دریای عمان، یک مسیر ضروری است. 

بسته شدن آن می‌تواند مسیرهای جایگزین پرهزینه و کم‌کارایی را اجباری کند، که به نوبه خود زمان حمل و نقل و هزینه‌ها را افزایش می‌دهد.

 افزایش تنش‌های منطقه‌ای 

 این اقدام می‌تواند تنش‌های موجود در منطقه را تشدید کند، به‌ویژه اگر به عنوان یک اقدام تنبیهی یا نظامی علیه آمریکا انجام شود. این تنش‌ها ممکن است به گسترش مناقشات و بی‌ثباتی در منطقه غرب آسیا منجر شود.

 پیامدهای زیست‌محیطی

  کاهش ناگهانی جریان کشتی‌ها از تنگه هرمز می‌تواند بر اکوسیستم‌های دریایی محلی تأثیر بگذارد، به ویژه در مورد گونه‌های دریایی که به این مسیر وابسته هستند.

تأثیر بر روابط بین‌الملل 

 بسته شدن تنگه هرمز می‌تواند روابط پیچیده‌ای را بین کشورهای منطقه و همچنین قدرت‌های جهانی شکل دهد.

 این امر ممکن است به مذاکرات دیپلماتیک، اتحادهای جدید، یا حتی تنش‌ و جنگ های بیشتر منجر شود. که البته این اهرم فشار ایران اسلامی به زور گویان و متجاوزین است.

افزایش اهمیت جایگزین‌ها

 بسته شدن تنگه هرمز می‌تواند توجه را به توسعه مسیرهای جایگزین، فناوری‌های انرژی پاک، و بهبود زیرساخت‌های حمل و نقل متمرکز کند.

بستن تنگه هرمز یک سناریوی فرضی است که می‌تواند پیامدهای پیچیده و عمیقی داشته باشد. در حالی که این اقدام می‌تواند به عنوان یک ابزار قدرت ایران اسلامی یا برای دستیابی به اهداف سیاسی مورد استفاده ما قرار گیرد، پیامدهای آن می‌تواند فراتر از کنترل باشد و حتی بر کل جهان تأثیر بگذارد.  

در مورد جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران اسلامی می‌توان از چندین مثال برای نشان دادن این پدیده غیرانسانی و خلاف قوانین بین المللی استفاده کرد.

قبل از آغاز جنگ، سال‌ها است که رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آن‌ها، کمپین‌های تبلیغاتی گسترده‌ای را در شبکه‌های اجتماعی علیه ایران اسلامی آغاز کردند.

آن‌ها ایران اسلامی را به عنوان یک تهدید برای ثبات منطقه و صلح جهانی تصویر کردند و از طریق رسانه‌ها و تحلیل‌های سیاسی، اذهان عمومی را تحت تأثیر قرار دادند دروغ‌بافی کردند خودتحقیری را رواج دادند، روحانیت را تضعیف کردند، علیه ارزش‌های دینی و انقلابی محتوا سازی کردند، علیه جبهه مقاومت که مرز کشور ما را در نزدیکی رژیم صهیونیستی برده بود ، حرف‌های زهردار زدند‌.

این طیف از تحلیل‌ها اغلب بر ترس و کلیشه‌های موجود تمرکز داشتند و از واقعیت‌های پیچیده منطقه غافل می‌شدند و اذهان مردم را شسته و موج‌سواری تضعیف روحیه‌ها و از خودبیگانگی راه می‌انداختند.

رسانه‌های غربی و برخی از تحلیل‌گران هم سوی آن‌ها، ایران را به عنوان یک رژیم افراطی و متعصب و خطرناک به تصویر می‌کشیدند که نه‌تنها تهدیدی برای منافع غربی‌ها در خاورمیانه بود بلکه رژیم مفلوک و ناتوان از اداره امور مردم خود جلوه می‌دادند. 

این تحلیل‌های کج که بارها در کامنت‌های اینستایی و تلگرامی و دورهمی‌های خانوادگی و قوم‌خویشی دیده می‌شد همراه با شست و شوی ذهنی، باعث شد برخی‌ها به ویژه آن‌هایی که اطلاعات محدود داشتند و اهل تجزیه و تحلیل نبودند، به این ایده باور کنند که جمهوری اسلامی یک دشمن غیرقابل کنترل است که تمام مسئولانش فاسد و مفسد هستند، این روند فکری، زمینه‌ساز ایجاد توجیهات برای مداخله نظامی و حمایت از اقدامات تهاجمی رژیم صهیونیستی علیه ایران اسلامی شد.

نویسنده: حجت‌الاسلام موسی آقایاری، استاد حوزه علمیه هیدج و پژوهشگر 

انتهای خبر/

فرم ارسال نظر