معلمی که مشق عشق را دیکته میکند

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «موجرسا»؛ روز معلم فرصتی است مغتنم برای قدردانی از این فرشتگان زمینی که با از خودگذشتگی عمر خود را وقف تربیت نسلهای آینده میکنند. معلم تنها یک انتقالدهنده دانش نیست؛ او یک راهنما، یک مشاور، یک دوست و یک الگوست. معلم با نگاه نافذ خود، استعدادهای نهفته را کشف میکند، آنها را پرورش میدهد و به سوی شکوفایی هدایت میکند.
بیشتر بخوانید
معلم همچون باغبانی دلسوز نهالهای نوپا را با عشق و مراقبت آبیاری میکند، علفهای هرز را از ریشه میکَند و آنها را برای رویشی سبز و پربار آماده میسازد. او میداند که هر نهال با دیگری متفاوت است و نیازمندیهای خاص خود را دارد. بنابراین با صبر و حوصله به هر کدام به اندازه لازم توجه میکند.
معلم همچون شمعی است که میسوزد، تا دیگران را روشن کند. از جان خود مایه میگذارد تا شاگردانش به قلههای موفقیت دست یابند. شادی و غم آنها را شریک میشود و در سختیها همدم و یاورشان است.
سختی کار معلم بر کسی پوشیده نیست. افرادی که شغل شریف معلمی را انتخاب کرده و راه انبیا را ادامه میدهند باید با چالشهای متعددی روبهرو شوند؛ از کمبود امکانات و مشکلات معیشتی گرفته، تا حجم بالای کار و مسئولیت سنگین تربیت نسل آینده. اما با وجود همه این مشکلات همچنان با عشق و امید به کار خود ادامه میدهند زیرا میدانند که رسالتی بس بزرگ و ارزشمند بر عهده دارند.
این معلم است میتواند با یک کلام، یک نگاه و یک لبخند مسیر زندگی یک دانشآموز را تغییر دهد و با ایجاد انگیزه و اعتماد بهنفس استعدادهای خفته را بیدار کند و آنها را به سوی موفقیتهای بزرگ رهنمون سازد.
18 سال تدریس در دل محرومیت
در این راستا، خبرنگار موجرسا به سراغ معلمی رفته است که سالهاست در دل محرومیت و کمبود امکانات، چراغ علم را در دل کودکان روستایی روشن نگه داشته است. معلمی که دانشآموزان خود را از دل تاریکی به دنیای گسترده علم و دانایی میبرد و با عشق و تعهد در این مسیر گام برمیدارد.
گفتگوی ما اینگونه آغاز شد؛ سلام مسعود اصانلو هستم. مدیر و آموزگار مدرسه ابتدایی در روستای آزادسفلی. در کنار همسر مهربان و صبورم که او هم آموزگار است، به تعلیم و تربیت دانشآموزان این روستا مشغول هستیم و اکنون ۱۸ سال سابقه تدریس در کلاسهای روستایی داریم.
بنده و همسرم ۱۵ سال از عمر کاری خود را در منطقه محروم انگوران یکی از بخشهای شهرستان ماهنشان وقف آموزش و پرورش فرزندان این خطه کردهایم. در این مدت سختیها و کمبودها را لمس کردهایم، اما هیچگاه اجازه ندادیم این مشکلات مانع علاقه و رسالت ما شود.
هرگز به شغل معلمی فکر نمیکردم
در دوران کودکی هرگز به شغل معلمی فکر نمیکردم. علاقهام به حرفههای دیگر بود، اما تقدیر الهی و خواست خداوند مسیر زندگی مرا تغییر داد. در کنکور شرکت کردم و در رشته آموزش ابتدایی پذیرفته شدم. امروز خوشحالم که در این مسیر قرار گرفتم، مسیری که شاید در ابتدا تصورش را نمیکردم اما امروز به آن عشق میورزم.
به اعتقاد من معلمی تنها یک شغل نیست، بلکه یک رسالت الهی است. معلمی که با عشق به کلاس درس قدم میگذارد و اشتیاق به آموزش دارد، میتواند فضایی پرنشاط و انگیزهبخش ایجاد کند. فضایی که در آن دانشآموزان دروس را میآموزند و مهارتهای زندگی، ارزشهای اخلاقی و نگرشهای مثبت را نیز فرا میگیرند.
معلم فقط یک انتقالدهنده اطلاعات و مفاهیم نیست، بلکه تسهیلگر یادگیری است. معلم با روشهای نوین و خلاقانه دانشآموز را به کشف و یادگیری تشویق میکند. در این فرآیند دانشآموز یاد میگیرد که چگونه خودش بیندیشد، تحقیق کند و سوال بپرسد.
مدرسهای کوچک با دلهایی بزرگ
در حال حاضر مدرسه روستای آزادسفلی میزبان ۷۹ دانشآموز در چهار کلاس است. به دلیل کمبود نیروی انسانی، دو کلاس بهصورت دوپایه اداره میشوند.
اداره کلاسهای چندپایه با وجود دشواریهایی که دارد، اما فرصتهای ارزشمندی هم ایجاد میکند. در این کلاسها دانشآموزان مقاطع بالاتر نقش معلمیار را ایفا میکنند و در آموزش به دانشآموزان پایههای پایینتر کمک میکنند.
این روش علاوه بر تقویت مهارتهای آموزشی دانشآموزان بزرگتر، حس مسئولیتپذیری و همدلی را در میان آنان پرورش میدهد. آنها میآموزند که در قبال دیگران مسئول باشند و این مسئله در آینده اجتماعیشان بسیار مؤثر است.
مدرسهای که منتظر بازسازی است
مدرسه ما در ساختمان فرسوده و تخریبی اداره میشود که در فهرست مدارس تخریبی ادارهکل نوسازی قرار دارد. امیدوارم روزی برسد که این مدرسه نیز در نوبت ساخت و بازسازی قرار گیرد و دانشآموزان بتوانند در محیطی امنتر و مجهزتر تحصیل کنند.
با کمترین امکانات همواره سعی کردهام بهترین آموزش را ارائه دهم. از روشهای نوین تدریس و وسایل کمکآموزشی ساده اما کاربردی استفاده میکنم و تلاش دارم دانشآموزان را به یادگیری علاقهمند کنم.
معتقدم هر کودک استعدادی خاص در وجودش دارد و رسالت معلم کشف و پرورش این استعدادهاست.
مسجدی که جان گرفت
یکی از فعالیتهای جانبی مدرسه که همیشه به آن افتخار میکنم، احیاء مسجد روستا بود. مسجد سالها در تعطیلی و بیرونقی به سر میبرد، اما با همت و مشارکت دانشآموزان موفق شدیم آن را فعال کنیم و بچهها را به خواندن نماز تشویق کنیم.
کمکم دیگر دانشآموزان نیز ترغیب شدند و این فضای معنوی در دل روستا احیاء شد. در ایام ماه مبارک رمضان نیز مراسم افطاری به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی (ع) برگزار کردیم.
افطاری در مسجد روستا و با حضور دانشآموزان و اولیاء برگزار شد، در آن روزها حقیقتاً معنای «کَرَم اهل بیت» را لمس کردم. برای ۱۵۰ نفر غذا تدارک دیده بودیم و در کمال شگفتی با وجود تعداد زیاد شرکتکنندگان غذا تمام نمیشد. آنجا بود که صدق سخن مردم درباره کرامت امام مجتبی (ع) را دیدم.
بچهها با سن کم به عشق این مراسم روزه میگرفتند و در برنامهها مشارکت میکردند. خاطرات آن روزها برای من و دانشآموزان، شیرین و ماندگار است.
در دل کویر درختانی از امید
مدرسهمان در گذشته مانند کویر لوت بدون حتی یک درخت بود، یک روز تصمیم گرفتیم این وضع را تغییر دهیم. از دانشآموزان خواستیم نهال بیاورند. بچهها با شور و شوق نهالها را کاشتند و خودشان آبیاری و مراقبت از آنها را برعهده گرفتند.
در تابستان که مدرسه تعطیل بود، کلید مدرسه را به یکی از اولیاء سپردم تا در را باز کند و بچهها بیایند و درختها را آب بدهند.
همین کارهای کوچک مسئولیتپذیری را در دل کودکان تقویت کرد. امروز مدرسهمان با وجود همه محرومیتها، سرسبزتر از گذشته شده و امید در دل بچهها بیشتر جوانه زده است.
سخت اما پر از شیرینی
در این سالها با وجود سختیها و محرومیتها شیرینیهایی وجود داشت که تلخی مشکلات را از یادم برد. وقتی میبینم دانشآموزی که روزی در کلاس من درس خوانده امروز در دانشگاه تحصیل میکند یا بهعنوان فردی مؤثر در جامعه فعالیت دارد، احساس میکنم ارزش این همه سختی را داشته است.
معلمی در این مناطق کاری سخت اما لذتبخش است. جایی که با کمترین امکانات، بیشترین تأثیر را میتوان گذاشت. امیدوارم خداوند به من و همه همکارانم توفیق دهد تا در مسیر آموزش و تربیت نسل آینده این سرزمین ثابتقدم بمانیم.
قصه این معلم و همسرش تنها روایت یک معلم روستایی نیست بلکه حکایت هزاران معلمی است که در دل محرومیت دست از تلاش برنمیدارند و با کمترین امکانات بیشترین تأثیر را میگذارند.
معلمان روستاهای دورافتاده ستونهای بیادعای آموزش و پرورش کشور هستند، کسانی که در نبود امکانات و حتی ساختمان مناسب در دل کلاسهای سرد و خاکی آیندهای روشنتر میسازند.
ای کاش مسئولان بیش از پیش به این معلمان و دانشآموزان بیندیشند و شرایط را برای تحصیل آنها هموارتر کنند. اما تا آن روز چراغ مدرسه آزادسفلی همچنان در دل تاریکی خواهد درخشید و امید را زنده نگه خواهد داشت.
انتهای خبر/