آویزانِ دکمهِ کت تجزیهطلبان
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «موجرسا»؛ در باور بسیاری از کارشناسان حوزه ادبیات، شعر معاصر ایران دچار نوعی سیاستزدگی شده و از جوهره شعر و ادبیات فاصله گرفته است و شاعران به جای انسانگرایی، به سیاستگرایی مشغول شدهاند. این گرایش افراطی به سیاست، گاه شاعری را که خطهای از سرزمین ایران را دستمایهای جهت نزدیکی خویش به جریانات سیاسی خاص در داخل و حتی خارج از کشور قرار داده است.
بیشتر بخوانید
بنا به دعوت، در جمع که با بهرهگیری از اندیشهای مسموم، اراده پاره پاره نمودن میهن ما ایران را دارند حضور یافته و در پشت تریبونی قرار میگیرد که پس زمینه صحنه، تصویر نقشهای خیالی و فریبکارانه از سرزمینی رویایی را ترسیم کرد و او به خوانش سرودههای سیاسی خویش میپردازد و از تشویق مزورانه دشمنان این آب و خاک، حس خود بزرگ پندارانه میگیرد و خود را نه یک شاعر بزرگ، که سیاستمداری بزرگ میپندارد که زهی خیال باطل!
وقتی شاعری در راستای یک جریان فکری جداییطلبانه، شعر میگوید، لاجرم نیز مورد تأیید این افراد قرار میگیرد اما همین که آن فرد خلاف نظر آنها شعری بگوید، باید آماده انواع و اقسام توهینها و نقدها باشد که این نشانه عدم بلوغ سیاسی آن شاعر و جریان سیاسی و جامعه است که این چنین تصوراتی را در ذهن چنین شاعرانی گنجانده است.
باید اعتراف کرد و پذیرفت که جامعه سیاسی ما هنوز پخته نشده است و باید به آنجا برسیم که در آثار شاعران (با هر گرایشی) به دنبال حقیقت باشیم. یعنی حقیقت، عدالتطلبی، صلحخواهی و حقجویی که نشانههای صفات اخلاقی و انسانی است را ببینیم؛ حتی اگر این آثار مورد پسند دیدگاه سیاسی ما نباشد.
از طرفی نیز، شاهد هستیم که در تاریخ شفاهی ما، از قول ادیبی ناشناس، چنین آمده است که «سیاستمداران ميهمانان تاریخ و اُدبا و هنرمندان میزبانان تاریخ هستند» اما با نگاهی به سبک و سیاق ادبی و سلوک اجتماعی شاعرانی همچون حکیم فروسی، عطار نیشابوری، میرزاده عشقی و فرخی یزدی و دیگر خوشه چینان خرمن فرهنگ و ادب ایران سربلندمان که دلبسته حوزه سیاست بودهاند و گاه حتی تیر زهردار سیاست، تا پر بر قلب آنان نشسته و فروغ هستی را در وجود نازنینشان خاموش کرده است.
آنها سروههایی دارند که با وجود گذشت سدهها و دههها از مرگشان، باز هم مردم آنان را به صورت یک شاعر، ادیب و حتی یک نویسنده انقلابی و سیاستپیشه میشناسند که در عین حال، هیچگونه گرایشی به حزب، دسته و گروه سیاسی خاصی در دوران زندگانی خویش نداشتهاند، و این شناخت آمیخته با احترام، به خاطر خاستگاه خیالانگیز قلم، سرودههای عجین شده با نور و نوشتههای آمیخته با محبت و عشق است که بوی اجتماعی و سیاسی بودن نیز از آنها به مشام رسیده است.
آری، هنر شاعر آن است که بتواند احساسات شخصی خود را به گونهای بدل کند که هر کس در آیینه شعر او سیمای خود را به تماشا بنشیند. ارادت به شهر زادگاه، قومیت و حتی زبان و لهجه چیز بدی نیست اما اگر شاعر شعری بگوید با ردیف زنجان و آذربایجان و ترک و لر و ...، در واقع شعر را محدود کرده است.
شاعر اگر بتواند ارادتش را طوری بیان کند که هر کسی از ظن خود یار شاعر شود سخنش مانا و فراگیر خواهد شد. البته ممکن است کسانی بگویند ما اصلا نمیخواهیم شعر ماندگار بگوییم ما دلمان میخواهد با شعرمان مبارزه سیاسی کنیم. هیچ ایرادی ندارد، به شرط آن که به لوازم و اقتضائات یک کار سیاسی تن بدهند و خود را یک فعال سیاسی معرفی کنند و نه یک شاعر!
شاعری جای خود و فعالیت سیاسی هم جای خود را دارد و این رویهای که برخی چهرههای سیاست پیشه شاعر مسلک و یا معدود شخصیتهای شاعر مسلک سیاست پیشه در پیش گرفتهاند نه گرهای از سیاست باز میکند و نه شعر این سرزمین را ارتقاء میبخشد بلکه سیاست را به شوخی بدل میکند و شعر ملعبه مشتی سیاستزده میشود.
فردوسی بزرگ اگر خاستگاهش خراسان است و زادگاهش طوس، در سروده حماسی خویش از ایران میسراید و نه از طوس.
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
درست هست که مرحوم عبدالحسین زرینکوب، در کتاب «با کاروان حله» از اسارت عطار نیشابوری به دست یک مغول و سرانجام خونین وی سخن میگوید ولی دلیل اسارت عطار، نشستن بر لبه بام و سنگ زدن بر دشمن مغولی است که به ایران سربلند ما یورش آورده و قصد تجاوز به خاک پاک ایران را داشتند.
اگر لبهای فرخی را دوختهاند و تیر کین بر سینه میرزادههای عشقی زدهاند، دلیل اصلی آن وطن دوستی، ایرانخواهی و احساس عشق به وطن است که در قلب این ادیبان و شاعران وجود دارد و بس.
آری شاعر میتواند شعر سیاسی نیز بسراید ولی اگر در بازار مکاره سیاست، آویزان دکمه کت تجزیهطلبان شود دیگر شاعر خلق نیست، نه تنها شعرش مایه فخر نیست بلکه ننگ نامهای خواهد بود که از وی برای آیندگان باقی خواهد ماند تا هر زمان که از سپیدی شعر شاعران وطنی سخن گفتند، یادی نیز از سیاهی سرودههای وطنفروشان بیسیاست نیز بکنند.
سیدقاسم موسوی، روزنامهنگار ابهر
انتهای خبر/