[ شناسه خبر : ۲۵۰۶۹ ]
[ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 3 دقیقه ]
گپ و گفت خواندنی با مسن ترین دانش آموز ایران در کرج
مهدی بهمنی، از "جبهه فاو" و " چاپ گوتنبرگ" تا تحصیل در ۸۲ سالگی!
آنچه در ادامه می خوانید گفتگوی شبکه خبری تیتریک با مهدی بهمنی دانش آموز ۸۲ ساله ساکن کرج است که قصد دارد تا مقطع دکتری جامعه شناسی ادامه تحصیل دهد.
به گزارش موج رسا; متولد مهر ۱۳۱۸ است، ۴ دختر، یک پسر، ۱۰ نوه و یک نتیجه دارد، ۶۲ سال قبل درس و تحصیل را رها و عمر خود را وقف فرزندانش کرد تا به مدارج بالای علمی برسند.
سال ها گذشت اما همچنان حال و هوای ادامه تحصیل را در سر داشت تا اینکه دی ماه ۱۴۰۰ همراه با دیگر دانش آموزان در یکی از دبیرستان های کرج پشت میز امتحانات مقطع متوسطه نشست.
مهدی بهمنی که قصد دارد تحصیلات آکادمیک خود را تا مقطع فوق دکتری جامعه شناسی ادامه دهد، در گفتگو با تیم رسانه ای تیتریک سناریوی زندگی خود از "فاو تا کرج" را اینگونه توصیف می کند؛
"در اوان جوانی نماینده تام الاختیار مسئول بازسازی صنایع مناطق جنگ زده، معاون ستاد بازسازی و مشاور معاونت تحقیقات آموزش وزارت صنایع بودم و تا پایان جنگ خدمت کردم.
پشتیبانی جنگ از فاو تا دیزلی کردستان، احداث اولین کارخانه یخ، یک نانوایی و مرکز توزیع غذا برای ۵ هزار نفر، حمام ش.م.ر و گلباران میدان قشله فاو را با همراهی وزارت صنایع انجام دادم.
با اتمام جنگ سفیر ایران در هندوستان و قائم مقام وزیر امور خارجه شدم، بدون دستمزد و به عنوان یک بسیجی به کشورم خدمت کردم و مخارج زندگی ام از طریق چاپخانه ام در کرج تامین می شد.
سال ۱۳۴۵ با همکاری بهمن پورمند، بهرام کاویانی، فریدون مشیری و احمد حاتمی چاپ حافظ را تاسیس و در سفری به بندرعباس در ۱۵ خرداد ۱۳۵۲ هم چاپ گوتنبرگ را راه اندازی کردم.
اولین کاری که چاپ کردم مرتبط با تولد امام زمان (عج) بود و برکت چاپخانه ام شد، البته شعر هم می گفتم و آنها را جان پاره هایم می دانم همانند:
شرار سرکش عشقت نگار دیرینم
زبانه می کشد از خرمن دل و دینم
ز بیشمار عطش های روزگار ای دوست
مرا امید همین بس که با تو بنشینم
چو گردباد به طغیان کشید کار ولی
بهار روی تو هر دم کشد به تمکینم
مرا به خویش بخوان عندلیب گلشن راز...
۲۰ سالگی با دخترخاله ام ازدواج کردم و ۵۰ سال کنار هم بودیم، شب عید فطر سال ۸۸ همسرم مرا برای همیشه ترک کرد و از آن سال تا امروز با اشعار و فرزندانم روزگار را می گذرانم.
سال ها گذشت و دیماه ۱۴۰۰و برای شرکت در امتحانات به اتفاق دخترم وارد دبیرستان ایثارگران کرج شدم، برای کارکنان و دانش آموزان اعجاب انگیز بودند و تعجب کردند.
یکی از آموزه های مکتب ما "ز گهواره تا گور دانش بجوی" بوده و سال آینده در کنکور سراسری هم شرکت می کنم، البته هدفم قبولی در دانشگاه تهران و تحصیل در رشته جامعه شناسی است.
زندگی فراز و فرود دارد، هیچ کسی نباید از الطاف الهی ناامید شود و تا زمانی که هست باید منشا اثر و خدمت برای جامعه باشد، هر کاری که با عشق آغاز شود خستگی در آن معنا ندارد.
در دو سال اخیر چند بار زمین خوردم و خونریزی مغزی و سکته قلبی کردم، خانم دکتری که معالجم بود به فرزندم اعلام کرد پدرتان بیشتر از دو ماه زنده نمی ماند.
من گفتم خدمت ایشان سلام و عرض ادب مرا برسانید و بفرمایید که من تا مدرک دکتری جامعه شناسی را نگیرم قصد مردن ندارم، یقینا به نتیجه هم می رسم".
مهدی بهمنی که برادر شاعر معروف محمدعلی بهمنی است و نوه هایش حضورش را برکت زندگیشان می دانند، کلامش را با شعری که در ادامه می خوانید خاتمه می دهد؛
آنجا که واژه های نسوزش شکفتنی ست
باغ پر از شکوفه دیوان بهمنی ست
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
این مطلع بدیع ز شاعر شنیدنی ست
مهدی که در طریق وفا شعر می نوشت
مفتون طرف کاری شاعر شنیدنی ست
انتهای خبر/