logo
امروز : یکشنبه ۴ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱:۳۹
[ شناسه خبر : ۱۹۳۲۳ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 9 دقیقه ]
به مناسبت وفات مادر چهار شهید کربلا؛

دل مادری که تا ابد در کربلا ماند/ بانویی که از شدّت گریه بر امام حسین(ع) نابینا شد

دل-مادری-که-تا-ابد-در-کربلا-ماند-بانویی-که-از-شدّت-گریه-بر-امام-حسین(ع)-نابینا-شد
حضرت ام البنین (س)همسر گرامی امام علی (ع) است که بعد از شهادت حضرت زهرا (س) به زوجیت ایشان در آمدند و چهار پسر برای امام علی (ع) به دنیا آوردند که حضرت عباس (ع) یکی از آن‌ها است.

به گزارش موج رسا; حضرت ام البنین (س)همسر گرامی امام علی (ع) است که بعد از شهادت حضرت زهرا (س) به زوجیت ایشان در آمدند و چهار پسر برای امام علی (ع) به دنیا آوردند که حضرت عباس (ع) یکی از آن‌ها است. حضرت ام البنین (س)در واقعه عاشورا حضور نداشت، ولی بعد از واقعه عاشورا تا زمان مرگ برای شهدای کربلا مرثیه سرایی کرد.

وفاداری حضرت ام البنین (س)
حضرت ام البنین (س) یکی از چهار زن آزاده ای است که کمال وفاداری را در حق شوهر و سرورش امام علی (ع) انجام داد و پس از شهادت آن بزرگوار با هیچ کس ازدواج نکرد همانگونه که امامه ، لیلی نهشلیه و اسماء بنت عمیس ازدواج نکردند.

در میان همسران امام علی (ع) پس از حضرت زهرا (س) مقام هیچ کدام از آنها به مقام ارجمند ام البنین نمی رسید . ام البنین بانویی شجاع ، فداکار و بسیار با فضیلت بود و لیاقت آن را یافت که مادر حضرت عباس (ع) گردد. از شواهد و قراین پیداست که ام البنین (س) سومین همسر حضرت علی (ع) بوده و در سالهای بین ۲۰ تا ۲۵ هجری قمری با ایشان ازدواج کردند.



خواستگاری علی (ع) از ام البنین (س)
عقیل بن ابی طالب در علم انساب و شناسایی افراد خانواده ها و قبیله های مختلف عرب تسلط کامل داشت. با توجه به تخصص و تجربه عقیل روزی امام علی (ع) از او خواست که دختری از طوایف مشهور عرب را برایش انتخاب کند تا از او فرزندانی رشید ، شجاع ، دلیر و با شهامت به وجود آید. عقیل پس از تفحص و تجسس فراوان در بین قبایل و طوایف مختلف عرب و مطالعه در اخلاق و رفتار آنان سرانجام فاطمه را که بعدها به ام البنین معروف شد ، پسندید و اوصاف او را به استحضار حضرت علی (ع) رسانید.

حضرت علی (ع) به او دستور داد که برای خواستگاری فاطمه (ام البنین) به بستگانش مراجعه کند. وقتی عقیل به خواستگاری ام البنین آمد ، با حزام بن خالد پدر او در این باره صحبت کرد و حزام با کمال صداقت و راستگویی گفت : شایسته امیرالمومنین (ع) یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست ، او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارد؛ عقیل پس از سخنان وی گفت : علی (ع) از آنچه تو می گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد ، پدر ام البنین از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر ثمامه و خود دختر سوال کند و به او گفت : زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنان را بیشتر میدانند.



خواب حضرت ام البنین (س)
وی ادامه می دهد : وقتی پدر ام البنین نزد همسر و دخترش برگشت ، دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گوید : « مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پر درختی نشسته ام ، نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم ، در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان . در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از او مشاهده می شد که چشم ها را خیره می کرد ، در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم ، نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی صدا زد و مرا با اسم خطاب کرد . من صدایش را می شنیدم ولی او را نمیدیدم . گفت فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت به ماه نورانی و سه ستاره درخشان که پدرشان سید و سرور همه انسانها است بعد از پیامبر (ص) و این گونه در خبر آمده است؛ پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم . مادرم تاویل رویای من چیست؟»


 
ام البنين کيست ؟
نامش فاطمه و کنیه‏ اش امُّ البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علی‏بن ابی‏طالب علیه‏السلام و فرزندانش عباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه‏السلام به شهادت رسیدند. آرام‏گاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.

مادر به دختر فهمیده و عاقله خود گفت : دخترم رویای تو صادقه است و به زودی تو با مردی جلیل القدر که مجد و عظمت فراوان دارد ازدواج می کنی ، مردی که مورد اطاعت امت خود است که از او صاحب چهار فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چون ستارگانند.

صحبت های دوستانه مادر و دختر ادامه داشت که حزام وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی (ع) سوال کرد و گفت : آیا دخترمان را شایسته همسری علی (ع) می دانی؟ اگر او را اهل و لایق این خانه می دانی که خادمه آن خانه باشد قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی بینی پس نه؟

همسر او که عشق مالامال از امامت داشت گفت : ای حزام به خدا سوگند من او را خوب تربیت کرده ام و از خدای متعال و قادر خواسته ام که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم علی (ع) ، پس او را به مولایم تزویج کن. حزام برای اینکه دخترش فاطمه را نیز در خوشحالی خود شریک نماید این خبر مهم و قابل توجه را به اطلاع ایشان رسانید.

هنگامی که فاطمه (ام البنین) به حقیقت خواستگاری با فضیلت خود پی برد در حالی که عرق شرم و حیا در جبینش نشسته بود نتوانست از ابراز شعف خودداری نماید. وی در ظاهر هر چند سکوت اختیار کرد لکن شادمانی تمام وجودش را فراگرفته بود و خشنودی او را از این ازدواج اعلام می کرد.

سرانجام عقیل به وکالت از طرف برادرش علی بن ابی طالب (ع) خطبه عقد را جاری نمود و بدین ترتیب فاطمه دختر حزام به زودی رهسپار خانه علی (ع) گردید.



اولین روز زندگی مشترک
روز اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیه‏السلام گذاشت، حسن و حسین علیهماالسلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آن‏که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و هم‏چون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت.

منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم

منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم

منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم

منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم

منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم

منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب

منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم

منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد

منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم



 چرا به حضرت فاطمه کلابیه(س) ام البنین می‌گویند
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه‏السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آن‏ها تداعی نگردد و رنج بی‏مادری آن‏ها را آزار ندهد.

محبت بی‏دریغ به فرزندان حضرت زهرا(س)
ام ‏البنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می‏دیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس می‏کردند.

مادری که از شدّت گریه بر امام حسین(ع) نابینا شد
امام صادق(ع) در روایتی درباره ایشان فرمود:
«بُکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها؛ بر حسین علیه‌السلام پنج سال گریسته شد. اُمّ جعفر کِلابى (امّ‌البنین) براى حسین علیه‌السلام مرثیه مى‌سرایید و مى‌گریست تا اینکه چشمانش نابینا شد.»

شخصیت حضرت ام البنین(س)در کلام  رهبر انقلاب


ام‏ البنین(س) ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا(ص) را بر فرزندان خود مقدّم می‏داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می‏کرد و آن را فریضه‏ای دینی می‏شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.

فرزندان ام ‏البنین(س)
ثمره زندگی مشترک ام البنین(س) با حضرت علی(ع)، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام‏البنین، یعنی مادر پسران می‏خواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی‏هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام ، عبداللّه‏، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل علیه‏السلام ادامه یافت.



مادر چهار شهید
با شهادت چهار فرزند ام‏ البنین(س) در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.

وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیه‏ای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی(ع)همه شیران بیشه شجاعتند. شنیده‏ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دست‏هایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی می‏توانست نزد او آید و با او بجنگد؟

جهان نیوز

انتهای خبر/

فرم ارسال نظر