جنبش دانشجویی و رسالت گمشده !
گفتمان سازی به عنوان یکی از رسالت های جنبش دانشجویی محسوب می شود که در حال حاضر به عنوان حلقه مفقوده این جنبش باید مورد توجه باشد.
به گزارش سرویس سیاسی موج رسا; با بررسی حرکت و رفتار جنبش دانشجویی در کشورمان از سال 1332 تا هم اکنون نشان می دهد هرگاه جنبش دانشجویی نقش خود را به خوبی درک کرده و بعد ایفای نقش نموده است، شاهد تحولات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بزرگی بوده ایم. یکی از رسالت های بزرگ دانشجویی «گفتمان سازی» است.
تشکل های دانشجویی در گفتمان سازی از قابلیت هایی برخوردارند که عمق و ریشه دار بودن آن از سایر بازیگران مانند رسانه بیشتر و بادوام تر است، استمرا و تاثیرگذاری برمخاطب به دلیل طولانی بودن دوره دانشجویی، امکان تعامل بیشتر با هم کلاسی ها و هم خوابگاهی، وجود زمینه و فرصت کافی برای گفت وگو و تنوع در قالب فعالیت های دانشجویی زمینه ای بسیار خوب برای تاثیر عمیق و زمینه ساز تحولات بیشتر است.
رهبرمعظم انقلاب در دیدار با دانشجویان در سال 1390 فرمودند:«ببینید عزیزان، فکر شما و کاری که کردید و راه نویی که پیدا کردید، پیشنهادی که به نظرتان رسیده، تأثیرگذاریاش فقط این نیست که این فوراً به دستگاه اجرایی منتقل بشود و فوراً یک ترجمهی عملیاتی بشود و اجرایی و عملیاتی شود. نه، این تنها تأثیر نیست. یکی از مهمترین تأثیرات همین فکر کردنها، این است که شما فضاسازی میکنید، گفتمانسازی میکنید. در نتیجه، در یک فضای معتقد به یک مبنای فکری یا عملی، رئیسجمهور هم همانجور فکر میکند، وزیر هم همانجور فکر میکند، مدیرکل هم همانجور فکر میکند، کارکنان هم همه همانجور فکر میکنند. این خوب است و شما این کار را انجام میدهید. فکر کنید، بگویید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید. آن کرسیهای آزاداندیشی را که من صد بار (با کم و زیادش) تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هی آنجا بگویید. این میشود یک فضا. وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند، همه در آن فضا جهتگیری پیدا میکنند، همه در آن فضا کار میکنند. این همان چیزی است که شما میخواهید.»
گفتمان سازی در اقتصادمقاومتی، در علم و فناوری های جدید، درجلوگیری از نفوذ علمی در دانشگاه ها، پیوند بین علم و صنعت، عبور از علوم غربی و رسیدن به علوم اسلامی در راستای اسلامی کردن دانشگاه ها،دفاع شجاعانه از منافع ملی و..کارهای انجام نشده بسیاری است که جنبش دانشجویی در دهه اخیر شیب ناملایمی بر خود گرفته است. یکی از عوامل این امر دخالت سیاسیون در دانشگاه ها و نزول از ساحت فکری و فرهنگی به ساحت سیاسی است، به عبارت روشن سیاسیون سوار بر موج دانشجویی بوده اند تا خود و گروه هایشان به قدرت برسند، سیاسیونی که اخلاق را ذیل سیاست می دانند یعنی سیاست را همان پدرسوختگی! غربی می دانند و این چنین نیز عمل می کنند، نه اینکه اخلاق ذیل سیاست باشدیعنی صداقت در کردار و گفتار و تقوای سیاسی داشته باشند. آنهایی که اخلاق را قربانی سیاست و کارهای ناسالم سیاسی کردند و سیاسی کاری و سیاست زدگی در دانشگاه ها را ترویج دادند، ریشه این امر به سالهای دوران سازندگی و اصلاحات برمی گردد که رهبرمعظم انقلاب هشدار این مسئله را سال 1387 در دانشگاه علم و صنعت فریاد زدند و فرمودند:«خدا لعنت کند آن دستهایی را که نمی گذارد دانشگاه سیاسی باشد.» تحلیل و شعور سیاسی در بین دانشجویان جایش را به اخبار سیاسی تقلیل داد! و مسئله مهم دیگر که جدایی بدنه دانشجویی از مسایل اجتماعی را داشت یعنی به جای مطالبات جدی مردم مستضعف، غرق در حاشیه های سیاسی شده اند! به جای گفتمان ساز بودن در دانشگاه ها و مباحثه در ساحت فکری و فرهنگی غرق در ساحت سیاسی شدند! و موتور متحرک و موذن جامعه از نقش آفرین بودن و محل رجوع بودن یعنی جایگاه جامعیتی را از دست داد تا محل رجوع باشد! تشکل هایی که تنفس مصنوعی در دانشگاه ها را دارند و رسالت ذاتی و انقلابی کم رنگ تر از گذشته شده است.
انتظار و قابلیت و ظرفیتی که جنبش های دانشجویی دارند می توانند گفتمان سازی را در عرصه های مختلفی داشته باشند و یک تحول اجتماعی را ایجاد نمایند. زمانی دانشجویان یعنی موذن جامعه و تشکل های دانشجویی می توانند گفتمان ساز و ایفای نقش انقلابی نمایند که همه دانشگاه و همه همکلاسی های و اساتید دانشگاه را در مورد مسایل مختلف مهم کشورمان درگیر نماید و به چالش بکشاند این امر جز با سلاح عزم و اراده و توکل ممکن نیست.
انتهای خبر/