logo
امروز : پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۲۳:۲۳
[ شناسه خبر : ۴۷۷۶۰ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 7 دقیقه ]
گلخانه‌ای از جنس امید؛

کارآفرینی که نان و امید می‌آفریند

کارآفرینی-که-نان-و-امید-می‌آفریند
فرناز شهیدی، کارآفرین زنجانی با پرورش توت‌فرنگی در گلخانه‌ای پر امید، برای ۲۰ خانواده شغل مستقیم ایجاد کرده و شیرینی زندگی را به سفره‌هایشان بازگردانده است وی نمونه‌ای درخشان از کارآفرینی مسئولانه است.

به گزارش خبرنگار گروه اقتصادی پایگاه خبری تحلیلی «موج‌رسا»؛ کار، ستون فقرات زندگی انسان است نه تنها منبع درآمد، که بنیاد کرامت، امید و پویایی یک جامعه نبود آن، چون سایه‌ای سنگین، بر تمام ابعاد زندگی چیره می‌شود، از فروپاشی بنیان خانواده‌ها گرفته تا مهاجرت‌های اجباری و رویای آینده‌ای نامعلوم.

بیشتر بخوانید

در این میان، هستند مردان و زنانی که با عزمی راسخ، دشواری‌ها را به جان می‌خرند تا با کارآفرینی، حتی در مقیاسی کوچک، گره از کار خلق خدا بگشایند و نوری به خانه‌هایشان بیاورند.

بانو فرناز شهیدی، کارآفرین توانمند استان زنجان یکی از همین قهرمانان گمنام است او نه تنها برای خود، که برای ده‌ها خانواده دیگر، سفره‌ای از امید پهن کرده است.

در جهانی که یافتن شغل، خود به چالش بزرگی تبدیل شده این بانو با همت و پشتکار، در دل خاک و با پرورش بوته‌های توت‌فرنگی، جان تازه‌ای به زندگی بخشیده است.

تصور اینکه ۲۰ خانواده لبخندی بر لبانشان می‌نشیند؛ لبخند رضایت از تلاشی که ثمربخش است، لبخند امنیت شغلی و آرامش خاطر از فردای کودکانشان.

 این حاصل اراده پولادین این بانوی کارآفرین است که با راه‌اندازی گلخانه‌ای برای حدود ۲۰ نفر، شغل مستقیم ایجاد کرده است.

وی با درک عمیق از اهمیت کار و نقش آن در زندگی انسان‌ها، نه تنها به تولید و توسعه اقتصادی منطقه کمک کرده، بلکه با دست‌های مهربان خود، شیرینی و رنگ خوش زندگی را به سفره‌های بسیاری از هم‌وطنانش بازگردانده است.

 او نمونه‌ای درخشان از کارآفرینی مسئولانه است که فراتر از سود شخصی، به ساختن جامعه‌ای بهتر می‌اندیشد.

تلاش برای احداث گلخانه 

اینگونه گفتگوی خود را شروع کرد: فرحناز شهیدی هستم، از استان زرخیز زنجان قصه‌ من، قصه‌ مسیری است که شاید در نگاه اول، دور از انتظار باشد روزگاری، در دوران دانشجویی، خود را در لباس سپید مامایی می‌دیدم؛ حرفه‌ای که پایانش، تولد نوری تازه به جهان است اما تقدیر، گاهی طرح‌هایی نو در سر دارد که زندگی، ما را به شگفت‌زده‌ترین شکل ممکن به سوی آن‌ها هدایت می‌کند.

پس از ازدواج، همسرم که خود از دلباختگان رشته‌ کشاورزی بود، شور و شوقی وصف‌ناپذیر به این عرصه داشت. دیدن علاقه‌ی وافر او، جرقه‌ای شد در وجود من کم‌کم، کشش خاک، عطر طبیعت و رویای پروش گیاهان، مرا نیز مسحور خود کرد.

 این بود که با همسرم، قدم در دنیای پرهیاهو و پربرکت کشاورزی گذاشتیم تمایل قلبی‌ام به فعالیت در این عرصه، روز به روز بیش‌تر می‌شد و با همراهی و پشتیبانی بی‌دریغ او، تصمیم گرفتیم اولین گام بلندمان را برداریم.

سال ۱۳۸۸، زمانی بود که رویای ما شکل عملی به خود گرفت در شهرک صنعتی زرین‌آباد، در منطقه‌ ایجرود، زمینی را برای احداث یک گلخانه‌ مدرن انتخاب کردیم. گلخانه‌ای که قرار بود خانه‌ امن توت‌فرنگی‌های سرخ و شیرین ما باشد با سرمایه‌ اولیه‌ اندک، که از وام بانک کشاورزی دریافت کرده بودیم، و با تکیه بر ایمان قلبی به خدا و حمایت‌های دولتی که در آن سال‌ها رونق کسب‌ و کار را تشویق می‌کرد، فعالیتمان را آغاز کردیم.

 در صدد ایجاد اولین کارخانه مربا زنجان 

در ابتدای راه، تنها با پنج یا 6 نیروی کار، چرخ زندگی و کار را چرخاندیم اما امروز، خوشحالم که این گلخانه به خانه‌ دوم بیش از 20 نفر نیرو، به ویژه بانوان سرپرست خانوار، تبدیل شده است هر کدام از این عزیزان، با تلاش و پشتکارشان، انگیزه‌ مضاعف من برای پیشرفت و توسعه‌ کار هستند.

اما رویاهای من، به همین گلخانه محدود نمی‌شد دیدم که چگونه توت‌فرنگی‌های درجه یک ما، گاه به دلیل افت کیفیت جزئی یا نبود بسته‌بندی مناسب، بازارپسندی خود را از دست می‌دهند و این ضربه‌ای بود به تلاش شبانه‌روزی‌مان همین دغدغه، در سال ۱۳۹۹، ذهنم را به سمت ایده‌ی فرآوری این میوه‌ بهشتی سوق داد چرا مربایی خوش‌طعم و طبیعی از دل این توت‌های رسیده نسازیم؟ این ایده، مرا به سمت راه‌اندازی یک کارخانه هدایت کرد.

وقتی برای دریافت مجوزهای لازم به اداره‌ غذا و دارو مراجعه کردیم، با چالشی جدید رو به رو شدیم آن‌ها تاکید داشتند که برای صدور مجوز، باید حداقل هفت نوع مربای مختلف تولید کنیم این یک مانع بزرگ بود، اما من تسلیم‌شدنی نبودم. 

علی‌رغم تمام سختی‌ها، دشواری‌ها و موانعی که سد راهمان بود، با پشتکار و سخت‌کوشی، مشکلات را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتیم.

 سوله‌ای جدید بنا کردیم، ماشین‌آلات لازم را تهیه کردیم و کارخانه‌ی تولید مربای توت‌فرنگی را با عشق و امید راه‌اندازی کردیم.

در ابتدای کار، موفقیت‌های چشمگیری به دست آوردیم و محصولاتمان با استقبال خوبی رو به رو شد اما، به دلیل مشکلات مالی و نوسانات اقتصادی که پیش آمد، کارخانه در حال حاضر به‌طور موقت تعطیل شده است با این حال، تمام تمرکز ما همچنان بر روی گلخانه‌هاست که اقداماتمان در آنجا بسیار چشمگیر و قابل ستایش است.

در مسیر پر پیچ و خم کارآفرینی، وجود همسرم، تکیه‌گاهی بی‌بدیل بود او نه تنها مشوق اصلی من، بلکه روحیه و انگیزه‌ من برای حل مشکلات بود.

 هم‌افزایی ما، به خصوص در مواجهه با ناترازی انرژی و قطع و وصل شدن برق که فعالیت گلخانه را مختل می‌کرد، بسیار کارگشا بود.

به یاد دارم که چگونه برای تامین ژنراتور برق، به نهادهای مختلفی مراجعه کردم و دست به دامان مسئولان شدم در این میان، بسیج سازندگی با ارائه تسهیلات کم‌بهره، گره‌گشای مشکل ما شد و با خرید ژنراتور، توانستیم بر این چالش غلبه کنیم.

گرمای طاقت‌فرسای مرداد ماه، همیشه ترس از آسیب دیدن بوته‌های توت‌فرنگی و شیوع بیماری‌ها را در دل ما زنده می‌کرد اما با مدیریت دقیق، مراقبت‌های مستمر و استفاده از دانش روز، توانستیم هم از گیاهانمان در برابر گرما محافظت کنیم و هم با بیماری‌ها و ضعف‌های احتمالی مقابله کنیم. 

هرچند گاهی با وجود بیماری‌ها و ضعف در بوته‌ها مواجه می‌شدیم، اما با تلاش و پشتکار، توانستیم بر این مشکلات نیز پیروز شویم.

ناامیدی در من راهی نداشت

بزرگ‌ترین سرمایه‌ی من، همین ۲۰ نیروی کار فعالی است که در گلخانه مشغول به کار هستند بسیاری از آن‌ها بانوان سرپرست خانوار یا بدسرپرست هستند که با عشق و علاقه، برای تامین روزی خانواده‌ خود تلاش می‌کنند دیدن تلاش خستگی‌ناپذیر آن‌ها، علی‌رغم سن و سال و سختی‌های زندگی، به من انرژی مضاعف می‌دهد.

گاهی، در اوج سختی‌ها و بن‌بست‌ها، حس ناامیدی به سراغم می‌آمد و وسوسه‌ تعطیل کردن گلخانه در ذهنم جرقه می‌زد اما همین چهره‌های مصمم و امیدوار افرادی که برایشان کارآفرینی کردم چراغ راه من شدند. 

همین وجود آن‌ها بود که امید را در دل من زنده نگه داشت و مرا به ادامه‌ مسیر، به حل مشکلات و به تلاش برای شکوفایی مجدد کارخانه ترغیب کرد.

و در تمام این راه، تکیه‌گاهم، تنها خدا بود او که روشنگر راهم بود و مرا در جایی که هستم، هدایت کرد احساس مسئولیت در قبال زنانی که برای تامین رزق روزی به من چشم دوخته‌اند، انگیزه‌ای قوی در من ایجاد کرد تا مشکلات را پشت سر بگذارم و به جایی که امروز هستم، برسم.

اگر مشکلات مالی کارخانه برطرف شود و چرخ تولید مربا دوباره به گردش درآید، حدود ۱۵ تا ۲۰ نفر دیگر نیز در بخش‌های مختلف تولید و بسته‌بندی، مشغول به کار خواهند شد این رویای من است؛ رویایی که با حمایت‌های بیش‌تر و رفع موانع، به حقیقت خواهد پیوست.

پیام من به تمام کسانی که رویایی در سر دارند، چه زن، چه مادر، چه کارآفرین، این است با توکل به خداوند متعال، با استقامت در برابر سختی‌ها و با استفاده‌ هوشمندانه از فرصت‌هایی که پیش رویتان قرار می‌گیرد، هیچ رویایی دست‌نیافتنی نیست.

انتهای خبر/

فرم ارسال نظر