آغاز کاشت بذر بیاعتمادی به غرب

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «موجرسا»؛ به نقل از شبکه اطلاعرسانی راهدانا؛ در ۲۰ فروردین ۱۳۵۹، ایالات متحده آمریکا بهصورت یکجانبه روابط دیپلماتیک خود را با جمهوری اسلامی ایران قطع کرد.
بیشتر بخوانید
این اقدام که پس از تسخیر لانه جاسوسی در تهران توسط دانشجویان پیرو خط امام صورت گرفت، نهتنها ایران را منزوی نکرد، بلکه انگیزهای برای استقلال و خودکفایی در عرصههای مختلف شد.
در دوران پیش از انقلاب اسلامی، روابط ایران و آمریکا به شکلی گسترده توسعه یافته بود.
ایالات متحده با حمایت از حکومت پهلوی، ایران را بهعنوان متحد اصلی خود در منطقه خاورمیانه میدانست و نقش مهمی در تأمین منافع اقتصادی و راهبُردی خود برای این کشور قائل بود؛ اما این روابط نزدیک، نارضایتیهای عمیقی در میان مردم ایران ایجاد کرد، زیرا بسیاری از ایرانیان حضور آمریکا در کشورشان را به معنای وابستگی و سلطه بیگانه میدانستند.
با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ ایران بهطور کامل از ساختار وابسته به بلوک غرب خارج شد.
نظام جدید با تأکید بر اصول استقلال، نفی سلطه و حمایت از مظلومان، سیاستی ضداستکباری در پیش گرفت.
شعار مرگ بر آمریکا که از دل تجربه تاریخی ملت ایران با این کشور بیرون آمده بود، به نماد مقاومت بدل شد.
تسخیر لانه جاسوسی؛ پاسخی به دخالتها
در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، دانشجویان پیرو خط امام در واکنش به ورود شاه به آمریکا، سفارت این کشور در تهران را گرفتند.
این حرکت بهعنوان اقدامی انقلابی در برابر دخالتهای گذشته آمریکا در امور داخلی ایران شناخته شد.
دانشجویان معتقد بودند اسناد بهدستآمده از سفارت، نشاندهنده تلاش آمریکا برای براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی است.
تحریمها؛ فرصتی برای خودکفایی
در ۲۰ فروردین ۱۳۵۹، جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، رسماً قطع روابط دیپلماتیک با ایران را اعلام کرد و تحریمهایی گسترده علیه ایران اعمال نمود.
این اقدامات آمریکا، بهجای وادار کردن ایران به عقبنشینی، موجب تقویت موضع ضدآمریکایی جمهوری اسلامی شد؛ نظام جمهوری اسلامی ایران با اتکا به توان داخلی، سعی در خنثی کردن اثرات تحریمها کرد و نوعی خودکفایی و استقلال اقتصادی را در پیش گرفت.
مردم ایران نیز با وجود سختیها، پشت نظام ایستادند و این رفتار آمریکا را مصداق دخالت و زورگویی قلمداد کردند.
تجربه مذاکرات؛ عهدشکنیهای مکرر
در سالهای بعد، ایران و آمریکا در برهههایی به گفتوگوهای غیرمستقیم روی آوردند؛ از جمله در قضیه مک فارلین در دهه ۶۰ و نهایتاً مذاکرات هستهای که به برجام انجامید؛ اما در تمام این تجربیات، یک عنصر ثابت دیده میشود؛ عهدشکنی آمریکا.
مهمترین نمونه آن، خروج یکجانبه دولت ترامپ از توافق بینالمللی برجام در سال ۲۰۱۸ بود.
حال در ماههای اخیر، بار دیگر زمزمههایی از احتمال مذاکره میان ایران و آمریکا به گوش میرسد؛ برخی جریانها در داخل کشور؛ با نگاه به وضعیت اقتصادی کشور، از ضرورت تعامل و مذاکره سخن میگویند؛ اما برخی دیگر بر این باورند که تجربه برجام و عهدشکنیهای پیدرپی آمریکا، هرگونه مذاکره بدون ضمانت قوی را بیفایده میسازد.
رهبر معظم انقلاب نیز بارها تأکید کردهاند که مذاکره با آمریکا، نهتنها فایدهای ندارد؛ بلکه زمینه نفوذ و فشار بیشتر را فراهم میکند، به اعتقاد ایشان، راه نجات کشور، در تکیه بر توان داخلی و اقتصاد مقاومتی است.
ایران امروز؛ قدرتمند و مستقل
برخلاف تصور اولیه غربیها، قطع روابط دیپلماتیک میان ایران و آمریکا، نهتنها موجب انزوای ایران نشد، بلکه راه را برای شکلگیری سیاست خارجی مستقل جمهوری اسلامی هموار ساخت و امروز جمهوری اسلامی ایران با وجود همه فشارها، یکی از کشورهای تأثیرگذار منطقه است و توانسته جایگاه خود را بدون اتکا به آمریکا تثبیت کند.
تجربه تاریخی روابط دو کشور بهروشنی نشان میدهد که آمریکا، همواره به دنبال تأمین منافع خود حتی به قیمت نقض عهد و فشار بر ملتهاست؛ در چنین شرایطی، حفظ استقلال و هوشیاری در برابر فریبهای دیپلماتیک واشنگتن، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
انتهای خبر/