logo
امروز : جمعه ۵ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۲۷
[ شناسه خبر : ۴۳۳۶۸ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 8 دقیقه ]
روایتی از دهمین جشنواره رسانه‌ای ابوذر زنجان؛

هیجان زده بودم؛ چند قدم پیش رفتم

هیجان-زده-بودم؛-چند-قدم-پیش-رفتم
هیجان‌زده بودم و برای ثبت لحظات زیبا، چند قدم پیش رفتم. زوایا و نماهای مختلف را بررسی و با گوشی موبایلم شروع به عکاسی کردم.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «موج‌رسا»؛ جشنواره ابوذر، یکی از رویدادهای ویژه اصحاب رسانه، امسال نیز با شور و هیجانی وصف‌ناپذیر در استان زنجان برگزار شد و به برگ‌زرینی در کارنامه فعالیت‌های رسانه‌ای استان تبدیل گشت. این جشنواره با حضور خبرنگاران، مسئولان استانی و و حضور میهمانی ویژه یعنی محمدرضا حسینی‌بای، خبرنگار برجسته صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، حال و هوای خاصی به خود گرفت.

بیشتر بخوانید

وقتی وارد سالن همایش مجموعه ورزشی انقلاب شدم، فضای پرشور و هیجان جشنواره را از همان ابتدا حس کردم. اینجا قرار بود اصحاب رسانه گرد هم بیایند تا شاهد یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای رسانه‌ای استان باشند. پله‌ها را به‌سرعت بالا رفتم و با ورود به سالن، چهره‌های آشنای بسیاری از دوستان و همکارانم را دیدم که در انتظار آغاز برنامه بودند. 

هیجان‌زده بودم و برای ثبت این لحظات زیبا، چند قدم پیش رفتم. زوایا و نماهای مختلف را بررسی و با گوشی موبایلم شروع به عکاسی کردم.

امید در چشمانشان برق می‌زد

همکاران خبرنگارم را دیدم که با شور و اشتیاق خاصی منتظر آغاز برنامه بودند. بسیاری از دوستان رسانه‌ای‌ام آمده بودند تا آنچه که کاشته بودند را درو کنند، شور و امید در چشمانشان برق می‌زد. می‌شد صدای تپش قلبشان را از فاصله‌ها حس کرد چراکه آمده‌ بودند تا با دستانی پر از این جشنواره برگردند.

با این حال یکی از انگیزه‌های بزرگ من برای حضور در این جشنواره، دیدار با مهمان ویژه آن، حسینی‌بای، خبرنگار نام‌آشنای صدا و سیما بود. کنجکاوانه به سمت جلو حرکت کردم تا شاید بتوانم او را از نزدیک ببینم.

 در میان مسیر، یکی از همکارانم را دیدم. پس از احوال‌پرسی، تصمیم گرفتیم از مسئولان حاضر در سالن مصاحبه بگیریم. در میان مسئولان، سردار کرمی، حجت‌الاسلام فرجی‌برحق و محمدجلیل آل‌امین، مدیرکل صدا و سیمای استان زنجان، به چشم می‌خوردند. مشغول مصاحبه بودیم که ناگهان صدای سلام و عرض ادب از سمت راست سالن توجه مرا جلب کرد.

 با کنجکاوی برگشتم و در کمال خوشحالی، حسینی‌بای را دیدم؛ همان خبرنگاری که گزارش‌هایش از لبنان و عراق همیشه الهام‌بخش من بود. هرچند فرصت گفتگو با او را نیافتم، اما صمیمیت و مهربانی‌اش را از نزدیک حس کردم.

پس از تلاوت آیاتی از قرآن و پخش سرود ملی، مجری با انرژی خاصی به حضار سلام کرد. با لحنی شیوا و پرحرارت، چند بیت شعر خواند و سپس از محمدجلیل آل‌امین دعوت کرد تا سخنرانی کند. مدیرکل صدا و سیمای زنجان در سخنان خود به اهمیت صداقت در روایت‌های رسانه‌ای پرداخت و تأکید کرد که رسانه‌ها باید همواره به افکار عمومی احترام بگذارند و آن را در اولویت قرار دهند.

بعد از سخنان مدیرکل، نوبت به سردار جهانبخش کرمی، فرمانده سپاه انصارالمهدی (عج) زنجان رسید. او سخنانش را با یادآوری خاطرات دوران دفاع مقدس آغاز کرد. سردار کرمی با اشاره به شهیدان گران‌قدر، از نقش آنان در آبیاری درخت انقلاب سخن گفت و تأکید کرد که همه ما مدیون خون شهدا هستیم. 

او همچنین به جنگ ترکیبی و شناختی که رهبر معظم انقلاب به آن تأکید کرده‌اند، پرداخت و گفت: برای مقابله با دشمن در این جنگ پرخطر، نیاز به مقاومت و مجاهدت داریم. 

پس از سخنرانی‌ها، کلیپی از گزارش‌های حسینی‌بای در لبنان پخش شد. تصاویری که نمایش داده شد، لحظاتی پر از استرس و اضطراب را به تصویر می‌کشید؛ لحظاتی که این خبرنگار شجاع در دل ویرانی‌ها و جنگ، اخبار را به‌صورت زنده پوشش می‌داد. مجری برنامه پس از پایان کلیپ، با شور و هیجان، حسینی‌بای را به روی صحنه دعوت کرد. او در میان تشویق پرشور حضار پله‌ها را بالا رفت و با لبخندی گرم به حضار سلام کرد. سخنانش را با تعریف از مردم زنجان و فرهنگ غنی آنان آغاز کرد و گفت: این اولین بار نیست که به زنجان می‌آیم و همیشه به مردم این شهر ارادت ویژه‌ای داشته‌ام.

باید در دل حادثه باشم

او همچنین به برنامه‌های محرم در زنجان اشاره کرد که شهرتی فراتر از مرزهای ایران دارند و از این بابت به زنجانی بودن خود افتخار کردم.

حسینی‌بای در بخشی از سخنانش از مأموریت خود به لبنان گفت. او تعریف کرد که وقتی پیشنهاد سفر به لبنان مطرح شد، بلافاصله داوطلب شد. حسینی‌بای گفت: وقتی خودم را جای یک خبرنگار در چنین شرایطی می‌گذارم، نمی‌توانم تنها نظاره‌گر باشم. باید در دل حادثه باشم.

 او به همراه ۶ نفر از همکارانش به لبنان سفر کرد؛ جایی که سراسر ویرانی و خون بود. او از موشک‌هایی گفت که به خانه‌های افراد بی‌دفاع اصابت می‌کردند و تصویری از وحشت و اضطراب مردم لبنان را برای ما ترسیم کرد. با این حال، حسینی‌بای با شجاعت تمام، لحظه‌به‌لحظه اخبار را از دل میدان به مخاطبان مخابره می‌کرد.

می‌گفتند شهید می‌شوی

او با بیانی تأثیرگذار از سخنان اطرافیانش پیش از سفر گفت: آن‌ها می‌گفتند که شما سالم باز نخواهید گشت و همان‌جا شهید خواهید شد. اما حسینی‌بای معتقد بود که مأموریت رسانه‌ای‌اش او را موظف می‌کند در سخت‌ترین شرایط نیز حضور داشته باشد.

خبرنگار واقعی، در دل حوادث حضور دارد

حسینی‌بای با یادآوری لحظات استرس‌زای آن مأموریت، بر اهمیت امنیت کشور تأکید کرد و گفت: باید قدر امنیت را دانست؛ امنیتی که ما امروز در سایه آن زندگی می‌کنیم، حاصل خون شهیدان و مجاهدت رزمندگان است.

در پایان، حسینی‌بای از سفرهای خود به عراق نیز یاد کرد؛ دورانی که داعش تهدیدی جدی بود. او نشان داد که یک خبرنگار واقعی، نه‌تنها بازتاب‌دهنده رویدادهاست، بلکه در دل حوادث حضور دارد و رسالت خود را با تمام وجود انجام می‌دهد. سخنان او پایانی بود بر شبی که با افتخار و درس‌هایی عمیق به پایان رسید.

بالاخره لحظه وقت موعود فرا رسید و مجری برنامه با هیجان خاصی شروع به اعلام اسامی همکاران رسانه‌‌ای‌ام در خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری که در بخش‌های مختلف جشنواره شرکت کرده بودند کرد.

اسامی و رتبه‌ها یکی پس از دیگری اعلام می‌شد و دوستانم با اشتیاق خاص لوح تقدیر و تندیس‌های خود را از میهمانان ویژه برنامه دریافت می‌کردند، عکاسان نیز که در حال ثبت لحظه به لحظه این جشنواره بزرگ بودند از هر برگزیده رسانه‌ای که بالای سکو می‌رفت عکسی یادگاری در کنار حسینی‌بای ثبت می‌کردند، خودم را لحظه‌ای جای دوستانم تصور کردم عکس قشنگی در ذهنم شکل گرفت می‌دانم که با تلاش و امید می‌شود هر یک ما نیز در جشنواره‌های بعدی جزو برگزیدگان باشیم.

تصویر ذهنی‌ام را کنار میزنم

تصویر ذهنی‌ام را کنار میزنم، یک لحظه صدای آرام دختر کوچک همکارم که همراه مادر خود در جشنواره حضور دارد توجه‌ام را به خود جلب می‌کند با لحنی شیوا، کودکانه و شیرین مامان را صدا می‌زند، یک لحظه در آغوشم می‌گیرم و نوازشش می‌کنم، زهرا چنان ناز و جذاب است که توجه همکار دیگرم را نیز به خود جلب می‌کند یکی از لحظه‌هایی که برایم ثبت می‌شود عکسی است که عکاس از زهرا در کنارم می‌گیرد.

هیجان در سالن موج‌ می‌زند

هر لحظه به یادماندتر از قبل می‌شود شور و هیجان همچنان در سالن موج‌ می‌زند انگار همه منتظرند تا نامشان به عنوان برگزیده از طرف مجری اعلام شود، عکس‌ها یکی پس از دیگری ثبت می‌شود. من نیز در تکاپو هستم تا با برگزیدگان مصاحبه کنم و از شور و اشتیاقی که در این جشنواره داشتند برایم بگویند.

سراغ همکارانم می‌روم یکی یکی مصاحبه می‌کنم، خبرنگاران صدا و سیما نیز در حال مصاحبه هستند دوستانم از اثرهایی که به جشنواره ارائه داده بودند و انگیزه‌ای که هر سال بیش‌تر از سال قبل برای شرکت در جشنواره ابوذر است می‌گویند، آن‌ها معتقدند نباید عرصه و میدان را خالی گذاشت و باید در جنگ روایت‌ها حضور داشت و روایتگری کرد. مصاحبه‌هایم تمام می‌شود.

برای اینکه از قافله عقب نمانم بعد از اتمام مصاحبه‌هایم سریع خود را بالای سکو می‌رسانم و با دوستان و همکاران رسانه‌ای‌ام چند عکس به یادگار می‌گیرم. زمان به سرعت در حال سپری شدن است و کم کم صدای اذان ظهر به گوش می‌رسد.

سالن تقریباً خالی شده و چند نفر از عوامل اجرای جشنواره رسانه‌ای ابوذر حضور دارند، خداقوت می‌گویم و خداحافظی می‌کنم و با انگیزه‌ای ۱۰۰ چندان خودم را برای شرکت در جشنواره ابوذر سال بعد آماده می‌کنم.

 باشد که در محضر خداوند سربلند باشیم

ناگفته نماند در این جشنواره آقای مجری شاید از فرط خستگی یادش رفت که نام یکی از همکاران برگزیده و فعال رسانه‌ای‌ام در جشنواره ابوذر که حائز رتبه سوم در بخش مصاحبه شد و همیشه جزو نفرات برتر در جشنواره ابوذر بود را اعلام کند؛ من نیز بعد از چند ساعت متوجه این موضوع شدم، اما همکارم خانم عباسی چنان دل بزرگی داشت که گفت چنین ایرادی در برنامه‌های بزرگی همچون جشنواره ابوذر پیش می‌آید و نباید ناراحت این موضوع بود باشد، که در محضر خداوند سربلند باشیم.

جملاتش یک به یک در ذهنم ثبت می‌شود، شاید اگر نام من فراموش می‌شد لحظه‌ای ناراحت این موضوع می‌شدم اما باید از تجربه چنین دوستانی که دارم همواره یاد بگیرم و الگوی راه خود قرار دهم.

 

انتهای خبر/

فرم ارسال نظر