آرزویی که به دست رئیس جمهور شهید برآورده شد
به گزارش پایگاه خبری_تحلیلی «موج رسا» دولت سیزدهم همواره تمامی تلاش خود را در جهت ایجاد رفاه بیشتر برای ملت ایران در نظر گرفته بود و در این راستا به وضعیت محرومان و اقشار مختلف جامعه توجه شد و این امر جلب رضایت طیف وسیعی از مردم به خصوص قشر ضعیف جامعه را در پی داشت.
بیشتر بخوانید
یکی از ویژگیهای بارز دولت سیزدهم و شهید آیتالله رئیسی حضور مستمر در استانها و توجه به موضوعات و مسائل بزرگ و کوچک بود و همین موضوع سبب شده بود تا با هر بار سفر رئیس جمهور به استانها خیل عظیمی از درخواستهای ریز و درشت از رئیس جمهور شهیدمان انجام شود که اغلب آنها در اسرع وقت رسیدگی شده و مردم پاسخ مطالبات خود را میگرفتند.
اما موضوع اصلی اغلب نامههای ارسالی به رئیس جمهور درخواست کمک مالی برای اشتغالزایی بوده و معمولا چنین نامههایی پاسخ مثبتی را دریافت میکردند.
آیتالله رئیسی نیز همیشه کمک حال محرومان بود و به سید محرومان نیز لقب گرفت.
با این حال در شرایط امروز که کل کشور به عزا و ماتم رئیس جمهور شهدیمان نشستند، به میان کسانی که از رئیس جمهور درخواست کرده و پاسخ مطالباتشان را از ایشان دریافت کرده بودند رفته و مصاحبهای از آنها گرفتیم.
زندگی امروز و داشتههایم را مدیون رئیس جمهور شهید هستم
اشرف سعیدی یکی از کسانی است که تولیدی داشته و لباس فرم مدارس میدوزد، با چشمانی اشکآلود و بغضی در گلو برایمان اینگونه توضیح داد: در منطقه پایین شهر زنجان مستاجر بودیم همسرم را در تصادف از دست داده و خود نیز در خانههای مردم کارگری میکردم، با سه فرزند روزهای دردناک و تاریک زندگی را میگذراندم.
سعیدی افزود: هرشبی که سر به بالین میگذاشتم ترس اینکه صاحبخانه مارا از خانه بیرون بیندازد خواب را از چشمانم گرفته بود. زندگی ما به گونهای تلخ میگذشت که حتی وسیله خانه را نیز میفروختم تا نانی در سفره داشته باشیم.
سعیدی ادامه داد: تا روزی که ناخودآگاه از رادیو شنیدم که قرار است آیتلله رئسی، رئیس جمهور به استان زنجان تشریف بیاورند، هر فردی درخواستی از ایشان دارد به صورت نامه به استانداری تحویل دهد.
اشک ریخت و ادامه داد: گفتم دروغ است آخر مگر میشود من نامه بنویسم رئیس جمهور با آن همه کار و مشغله پای نامه من نشسته و دستم را بگیرد.
وی عنوان کرد: با دستمالی پارچهای به دست اشکهایش را پاک کرد و گفت توکل بر خدا کرده و دست به قلم شدم از ریز و درشت مشکلات زندگیام و از سرنوشت تلخ خود و فرزندانم نوشتم. از ایشان درخواست یک چرخ خیاطی و یک دوچرخه برای فرزندانم کردم.
سعیدی خاطرنشان کرد: چادرم را به دندان گرفته و به استانداری رفتم، نامه را تحویل داده و دوباره با حالتی اندوهگین و ناامید به محل کارم که کارگری در خانهها بود برگشتم. یک ماه گذشت خبری نشد خندیدم و گفتم دیدی نشد دروغ است، شخصی با آن عظمت حوصله خواندن نامه تورا دارد؟! فرزندانم هم غر میزدند که بچههای همسایه دوچرخه دارند چرا ما نداریم؟!
وی اشاره کرد: دو ماه دیگر هم گذشت ناگهان به گوشیام پیام دادند با این محتوا که به درخواستتان رسیدگی میشود. کل بدنم یخ زد، سراسیمه بودم که این پیام سرکاری است یا واقعیت؟! فردای آن روز تماس گرفته و به در خانه آمدند گریه میکردم، فرزندانم ذوق زده به کسانی که از طرف رئیس جمهور آمده بودند نگاه میکردند.
سعیدی اذعان کرد: یک دستگاه چرخ خیاطی از آنهایی که آرزویش را داشتم و همینطور دو دستگاه دوچرخه به ما اهدا کردند. ذوق زده بودم و با خوشحالی گفتم سلام ما را به ایشان ابلاغ بفرمایید.
وی تصریح کرد: شروع به کار کرده و با همان چرخ خیاطی لوازم آشپزخانه و جهیزیه عروس و گاهاً برای همسایهها لباس میدوختم. تا اینکه با پس اندازم مغازه اجاره کرده و حالا هم از مدارس سفارش میگیرم، خود نیز صاحب یک خانه کوچک هستم.
سعیدی همچنان اشک ریخت و ادامه داد: روحت شاد برادر عزیزم، خادمالرضا جان، در عالم برزخ دستگیر ما نیز باشید.
انتهای خبر/