logo
امروز : جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۱۸
[ شناسه خبر : ۳۷۰۳۸ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 5 دقیقه ]
وصیت‌نامه شهيد ابراهيم اصغری؛

همديگر را به تقوا، نظم، عفت و حجاب راهنمايی كنيد

همديگر-را-به-تقوا،-نظم،-عفت-و-حجاب-راهنمايی-كنيد
از تجمل دست برداريد و بدانيد كه هيچكس چيزی از اين دنيا نمی برد. همه فانی هستند. به همديگر مهربان باشيد. همديگر را به تقوا، نظم، عفت و حجاب، راهنمايی كنيد.

به گزارش پایگاه خبری_تحلیلی «موج رسا» شهيد ابراهيم اصغری دوم تير ۱۳۳۶، در روستای مزرعه از شهرستان ماهنشان به دنيا آمد. پدرش محمد و مادرش سکينه نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته ادبيات فارسی بود. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. نوزدهم دی ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهيد شد. مدفن او در مزار پايين شهرستان زنجان واقع است.

بیشتر بخوانید

وصيت نامه ی شهيد ابراهيم اصغري

بسم الله القاسم الجبارين

به نام آنكه هستي بخش جانها و هادي انسانهاست. ارحم الرحمين كه انبياء و اوليا و شهدا را اسوهی بشر قرار داد و به وسيله آنها، مشعل فروزان هدايت را بر افروخت. سلام برمهدي عجل الله، آنكه انتظارش اعتراضي است بر هر چه ظلم و جور و استكبار و بي‌عدالتي است. درود بر قلب تپنده ستمديدگان زمين، بت شكن عصر و ناجي دهر، امام امت، خميني كبيرو تحيت و تهنيت بيكران به شهدا و خانواده‌هاي گران قدرشان كه با مقاومت خود و صبرزينب گونه ایشان، اميد دشمنان را تبديل به يأس كردند.من، سرباز حقير امام زمان، ابراهيم اصغري، با آگاهي كامل اين راه را كه ثمره ی هزاران

گل نورسته‌ای پرپر شدهی انقلاب اسلامي است، انتخاب كرده‌ام و مي‌دانم كه اين راه سختي و شكنجه و معلوليت و شهادت و اسارت دارد. من از صلب مرداني متولد شده‌ام كه قرنها مي‌گفتند: حسين جان، اگر در كربلا بوديم، نميگذاشتيم دست نامحرمان به خيام اطفال مظلومت برسد و من هم در ادامه راه آنها به لبيك گويان پيوسته‌ام. اگر چه دير بيدار شده‌ام، اگر چه براي يافتن آب حيات به خيلي درها كوبيده‌ام. سرانجام آن دري را كه بايد اول ميزدم يافتم و اكنون هرگز اين آستانه را رها نخواهم كرد. امت مقاوم اسلام، بدانيد و آگاه باشيد كه اگر همگي حول محور رهبري واحد اسلامي، جمع شويد، هيچ قدرتي نمي‌تواند در بنيان مرصوصتان رخنه نمايد. با اسلحه ايمان و اتكا به حبل الله المتين دست منافقين، دورويان، آنهايي كه چوب لاي چرخ انقلاب ميگذارند و آنهايي كه حرمين شرفين و عتبات عاليات و قدس عزيز را غصب كرده‌اند و بر فراز ويرانه‌هاي ديرياسين، كفر قاسم، صبرا و شتيلا و هويزه و خرمشهر و قصر شيرين عربده كشي مي‌كنند و سند اسارت امت اسلام را امضا مي‌نمايند، قطع بنماييد و به عصرها و نسل‌ها بفهمانيد كه ما وارثان خون سيدالشهدا و ياران باوفايش هستيم. هر چند در كربلا نبوده‌ايم، هر روزمان را عاشورا و هر زمين مان را كربلا كرده‌ايم و در اين محرم‌ها هيچ چيزي غير از منافع اسلام برايمان ارزش ندارد. و اماما، كاش ميشد در عشق تو هزاران بار مي‌کشتندم؛ قطعه قطعه‌ام مي‌كردند و تكه‌هاي تنم را مي‌سوزاندند و خاكسترم را به باد مي‌دادند و باز زنده مي‌شدم و باز...خميني جان، جان جانانم، روح و روانم، مگر نعمتي بالاتر از وجود سرا پا مهربانيت هست؟‌ بگو تا همه از پير و جوان و مرد و زن كفنپوش شويم كه غسل شهادت را تو يادمان داده‌ای. از آبهاي اقيانوس عشقت بگيريم و زمين را بر مهدي عجل الله فرشي گلگون تدارك ببينيم. آمديم تا جان ببازيم دست چيست مرد كه از سيلي بترسد مرد نيست و اما پدرجان و مادرجان كه قدر تمام دنيا دوستتان دارم و هيچ گاه چهره‌هاي مهربان و خداييتان از نظرم محو نمي‌شود. من فرزند خوبي براي شما نبودم و نتوانستم در پيري عصاي دستتان باشم ولي يادتان باشد كه شما مرا اين گونه در دامان پرمعنويت خود پرورش داديد. شما سيدالشهدا علیه‌السلام را براي من اولين بار شناسانديد. در مرگ من ناراحت نباشيد اگر گريه مي‌كنيد براي علي اكبر حسين علیه‌السلام گريه كنيد. من خيلي به روضه سيدالشهدا و يارانش علاقه دارم؛ مجلس روضه را فراموش نكنيد. ما با همين مجالس زنده هستيم. اسوهي مقاومت و صبر باشيد. آنچنان كه صبراز دست شما به تنگ آيد. كاري نكنيد كه خداي نخواسته دشمن اسلام شاد شود. چون كوهي استوار، از جاي نجنبيد؛ انشاءا... ديدارمان در جوار سيدالشهداعلیه السلام. خواهرانم، اسوهی تقوا و عفت و حجاب باشيد من دوست ندارم در مرگم شيون و زاري كنيد. بلكه راه ما و شهيدان را به فرزندانتان بياموزيد، از تجمل دست برداريد و بدانيد كه هيچ كس چيزي از اين دنيا نمي‌برد. همه فاني هستند. به همديگر مهربان باشيد. همديگر را به تقوا، نظم، عفت و حجاب، راهنمايي كنيد. از خانواده‌هاي ضد انقلاب دوري كنيد و با آنها معاشرت ننماييد. آنها را طرد كنيد شايد از اعمال زشت پشيمان شوند.

و اما دوستانم، نمی‌دانم برايتان چگونه بوده‌ام؟ ولي هميشه دوستتان داشته‌ام. و اما برادرم، عباس ، مي‌داني كه مهرت در دلم مالامال است. بعد از من پدر و مادرم را فراموش نكن. آنها مرا در تو خواهند جست. به آنها دلداري بده. خداوند به شما جزاي خير دهد. اين زيباترين لحظه زندگي من است زيرا پنج ساعت مانده است كه يا به معشوقم بپيوندم و يا حسرت عاشقان را بخورم. در پايان از همه حلاليت مي‌خواهم. زشتي‌ها و بدي‌ها را به بزرگي خود و به خاطر شهدا ببخشيد. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار.

بندهی حقير، ابراهيم اصغري

انتهای خبر/

فرم ارسال نظر