logo
امروز : جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۰۸
[ شناسه خبر : ۲۹۵۸۴ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 8 دقیقه ]

اعدام قسطی کومله!

اعدام-قسطی-کومله!-
نام «کومله» را باید مترادف با «داعش» دانست؛ گروهکی تجزیه‌طلب و ضدایرانی که اعضایش در آدم‌کشی، تجاوز، همجنس‌بازی و جنایتکاری چیزی کمتر از داعشی‌ها و منافقین نداشته و ندارند.

به گزارش موج رسا; آکام صالحی؛ نام «کومله» را باید مترادف با «داعش» دانست؛ گروهکی تجزیه‌طلب و ضدایرانی که اعضایش در آدم‌کشی، تجاوز، همجنس‌بازی و جنایتکاری چیزی کمتر از داعشی‌ها و منافقین نداشته و ندارند. اعضای این گروهک در مقطعی بویژه در دهه ۶۰ وحشیانه‌ترین جنایات را علیه مردم شمالغرب کشور مرتکب می‌شدند؛ از سربریدن تا شمع آجین کردن و سوزاندن.


این روز‌ها بیش از پیش نام گروهک تروریستی کومله در اغتشاشات ۱۴۰۱ شنیده می‌شد. کومله در اغتشاشات اخیر در شهر‌های مهاباد و... خانه آتش زد و زن و بچه ایرانیان را تهدید کرد. ذات شیطان‌صفتی که از گذشته تا امروز چیزی جز خباثت از خود نشان نداده. این‌ها جلوه‌های کم‌مایه‌ای از این قاتلان بالفطره است.

اما کومله یعنی چه؟ کومله یعنی اسیر را بابت بسیجی‌بودن سر بریدن؛ یعنی پوست سرکندن، داغ‌گذاشتن، ناخن‌کشیدن، سوزاندن و. یعنی «مرهم نمک» گذاشتن بر روی زخم اسیر. رزمنده بستری در بیمارستان را با موزائیک و حلبی و تیغ موکت‌بری سر بریدن و قلب و کلیه‌اش را بیرون‌کشیدن. تن اسیر سپاهی را با هویه نقش و نگارکشیدن. پیش پای عروس سر بسیجی را از پشت بریدن و پاشنه پا را با مته سوراخ‌کردن و نعل زدن. یعنی فرزند کُردت را ۷ صبح به محل کار بفرستی و ساعت ۹ پلاستیکی بزرگ محتوی گوشت تکه‌تکه‌شده‌اش را تحویلت بدهند؛ فقط به جرم انقلابی و بسیجی بودن. یعنی قساوت قلبی که زخم‌های بسیجی را باز می‌کند، نمک‌اندود و سپس در دیگ داغ آب جوش می‌پزد. کومله یعنی سربازی که در حین پست‌دادن پوستش را زنده‌زنده کنده‌اند!

کومله بودن یعنی قانون حکم اعدام قسطی به طوری که اگر حکم ما به دلیل مخالفت با کومله اعدام قسطی شد ما رو به صورت کشیدن ناخن‌ها، بریدن گوشت‌های بازو و پاها، زدن توسط کابل، نوشتن شمار‌های انقلابی بر روی بدنمان توسط هویه برقی و آتش سیگار شکنجه و اعدام می‌کنند!

از همان روز‌های نخستین پیروزی انقلاب اتفاقاتی در کردستان رخ داد که تا سال‌ها هزینه‌های هنگفتی را به نظام نوپا وارد کرد. مهاباد، پاوه، مریوان و سنندج شهر‌هایی از استان کردستان بود که توسط کومله و دمکرات ناآرام شده بودند و این گروه‌ها با خشونت‌های خود این استان را به میدان نبرد تبدیل کرده بودند؛ حتی این خشونت‌ها به جنوب آذربایجان غربی و شهر نقده و سلماس و سردشت نیز رسید.


بحران اوج گرفته بود و هر روزی در این دو استان به نام خلق کُرد، غائله‌ای برپا می‌شد؛ یک روز پس از انقلاب شکوهمند اسلامی این غائله در استان کردستان آغاز شد و مردم و پاسداران زیادی در این غائله به شهادت رسیدند؛ از اسیدپاشی بر روی بانوان گرفته تا سر بریدن مردان و زنان بی‌گناه این سرزمین فقط بخشی از وحشی‌گری‌های گروه‌های تروریستی کومله و حزب دمکرات بود. به طور مثال در حمله حزب دمکرات به نقده، پاسدران زیادی را اعدام کردند و هنوزم که هنوز است مردم این شهر خاطرات بد و نفرت انگیزی را از این گروه‌های تروریستی دارند.

به عبارتی دیگر، این گروه‌های تروریستی دل خوشی از نهاد مقدس سپاه و بسیج‌های بومی منطقه کردستان نداشتند و به شدت در پی آن بودند که به پاسداران و بسیجیان ضربه بزنند و آن‌ها را به شهادت برسانند. پاتک‌ها و کمین‌های زیادی در این دو استان (آذربایجان غربی و کردستان) به پایگاه‌های سپاه می‌زدند و اجازه نمی‌دادند که غائله کردستان خاموش شود. به طور مثال در ۲۳ تیرماه سال ۵۸ تروریست‌ها مریوان را به خاک و خون کشیدند و پاسداران این شهر را به اسارت گرفتند و به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن سَر این پاسداران را بریدند. در آن دوران بسیاری از مردم مریوان، شهر را تخلیه کردند و به کوهستان‌ها پناه بردند.

مهرماه سال ۵۸، این تروریست‌ها ۵۸ پاسدار را در مسیر سردشت به بانه به شهادت رساندند. در ادامه اشنویه و سلماس توسط این گروه‌ها ناآرام شد و آتش‌سوزی‌های زیادی از جمله آتش‌سوزی مخزن سوخت اطراف شهر سلماس توسط این گروه‌ها رخ داد. مقصد بعدی این گروه‌های تروریستی شهر پاوه بود؛ کینه این‌ها از مردم پاوه به این خاطر بود که با تشکیل سپاه، بسیاری از شهروندان پاوه‌ای به عضویت سپاه درآمده بودند.

تروریست‌ها با تمام توان پاوه را محاصره کردند و به شکل وحشیانه‌ای این شهر را به خاک و خون کشیدند. شرایط به گونه‌ای شده بود که زنان و کودکان جرأت بیرون آمدن را نداشتند. مردان این شهر بدون سلاح به همراه پاسداران شجاعانه مقابل گروه‌های تروریستی ایستادگی کردند و طبق گفته شاهدان بسیاری از اهالی این شهر و پاسداران توسط این گروه‌های تروریستی سَر بریده شدند و نکته جالب موضوع اینجاست که آن‌ها حتی به پزشک و بهیاران پاوه رحم نکردند.

البته سرانجام به فرمان حضرت امام (ره) و حضور پرشور نیرو‌های نظامی، سران حزب دمکرات و کومله شکست خوردند و به عراق فرار کردند و همکاری آن‌ها با رژیم بعث عراق در جنگ هشت سال دفاع مقدس و همینطور عقد اخوت با سازمان منافقین بر کسی پوشیده نیست. حتی صدام تسلیحات نظامی زیادی در اختیار آنان برای ناآرام کردن مرز‌های غربی قرار داد؛ سرکرده‌های گروه تروریستی کومله همچون عمر ایلخانی‌زاده و همین طور از سرکرده‌های گروه تروریستی حزب دمکرات همچون مصطفی هجری به صراحت این موضوع را اعتراف کردند. آن‌ها اذعان کردند که صدام به آن‌ها پول، امکانات و تسلیحات نظامی و جنگی داد.

غنی بلوریان از مؤسسان حزب دمکرات بعد‌ها از این حزب جدا شد؛ وی بعد‌ها در کتاب خاطراتش به نام "ئاله کوک" به دلیل جدایی از این حزب اشاره می‌کند؛ بلوریان اذعان می‌کند که رابط کثیف قاسملو با صدام سبب شد که وی از این حزب جدا شود چرا که حزب بعث برای ارسال کمک به دمکرات هفت درخواست نابه‌جا از ما داشت؛ نخست این بود افسران عراقی برای تحویل دادن پول و لوازم جنگی پیش شما باشند؛ مورد دوم این بود که دو تن از اعضای حزب جهت مشاوره پیش اتاق فکر صدام باشند؛ همینطور حزب دمکرات باید اطلاعاتش را درباره ارتش ایران در خصوص نوع اسلحه، تعداد اسلحه و سربازان در اختیار حزب بعث قرار دهد. مورد بعدی این بود که اطلاعات لازم در خصوص مشخصات هواپیما و بالگرد‌های ارتش ایران را به آن‌ها اعلام کنند. همینطور این حزب باید شعار سرنگونی رژیم آخوندی را اعلام کند. حزب دمکرات باید جلوی پیشروی کرد‌های شمال عراق را بگیرد. مورد آخر و هفتم هم این بود که دمکرات باید چگونگی رابطه ایران با سایر کشور‌ها را برای ما روشن کند.

بلوریان درادامه در کتابش اینگونه روایت می‌کند: قاسملو وقتی این موارد را نزد دیگر اعضا می‌خواند سرش را پایین انداخته بود تا اینکه من اعلام کردم پذیرفتن هرکدام از آن‌ها به معنی وطن فروشی و خود فروشی به رژیم بعث عراق است. متأسفانه رفقا هر هفت ماده را قبول کردند و من جلسه را ترک کردم و تصمیم گرفتم از حزب بیرون بیایم.

کریم خالدار فرمانده اسبق گروهک تروریستی دمکرات اینگونه می‌گوید: عراق نیرو‌هایی را در دمکرات استخدام کرده بود که در کردستان ایران به مردم بی دفاع آسیب برسانند. بسیاری از چوپان‌ها در کوه‌ها و مردم بی‌دفاع در شهر‌ها شهید شدند. عراق به عملیات‌های قبلی دمکرات در ایران اعتقادی نداشت و معتقد بود اگر هرکسی را کُشتید باید سرش را برای ما بیاورید. اعضای دمکرات هم سر ایرانی‌ها را به استخبارات عراق تحویل می‌دادند و پول دریافت می‌کردند. حتی وی به صراحت اعلام کرد که از گفتن دیگر جنایات معذور هستم.

خالدعلی پناه چته قدیمی گروهک تروریستی کومله در اعترافاتش اینگونه وقیحانه می‌گوید: از مردم کردستان همانند الاغ اخاذی می‌کردیم، چون در شرایطی بودیم که باید از مردم اخاذی می‌کردیم خصوصاً در سال‌های ۶۴ و ۶۵ از مردم اکثر روستا‌های کردستان اخاذی کردیم.

در واقع می‌شود گفت حزب کومله و دمکرات توسط نیرو‌های پاسدار قبل از شروع جنگ شکست خوردند، ولی فرار آن‌ها به عراق و حمایت از صدام از آن‌ها سبب شد که آن‌ها دوباره به ایران برگردند و در روستا‌های مرزی و کوهستان‌های کشورمان مستقر شوند و به عملیات شوم خودشان ادامه دهند که طبق گفته بسیاری از رزمندگان پاسدار، رفتار آن‌ها همانند داعش امروز است؛ پاسداران و بسیجیان سلحشور کشورمان به همراه مردم محلی کردستان توانستند یکی پس از دیگری عملیات آن‌ها در فتنه‌های متمادی در غرب کشور خنثی کنند تا اینکه این روز‌ها امنیت و آرامش در تمام مرز‌های شرقی و غربی و شمال و جنوب سرزمین پهناور ایران برقرار است.

انتهای خبر/

فرم ارسال نظر