به گزارش موج رسا; ناهید رومی در یادداشتی نوشت: از مهمترین مسائل تاریخ معاصر ما مسئله ایران و آمریکا و تقابل تاریخی بین این دو کشور است. بطوریکه دشمنیِ دولت آمریکا علیه ملت ایران به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد. زمانی که دولت دکتر مصدق که برآمده از جنبش ملی شدن صنعت نفت بود با کودتای آمریکاییها سرنگون شد. اما در میان تمام حوادث بعد از انقلاب تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان که از سوی امام راحل،"انقلاب دوم" نام گرفت جایگاهی عظیم در تاریخ انقلاب دارد، چرا که در ادامه خط ضدّ استکباری و ضدّ آمریکایی نهضت امام خمینی(ره) بود.
تسخیری که بر خلاف بعضی از اشخاص حاضر در آن زمان ،ماهیت استکبار ستیزی خود را بعد از گذشت سالها دارد و نقش مهمی در قطع ریشه های استکبار در ایران و پایان دادن به سلطه آمریکا داشت اما شخصیتهای موثر و موافق آن زمان با گذشت زمان ماهیت دشمن ستیزی خود را از دست دادند.فاتحانی که بعد از آن واقعه تاریخی به سه دسته تقسیم شدند: دسته اول کسانی که شهید شدند، دسته دوم که وفادار به نظام ماندند و مقابل استکبار ایستاده اند و دسته سوم کسانی که خسته شدند و به دنبال هوس های جدید رفته و در نتیجه خط مشی خود را تغییر دادند،کسانی چون موسوی خوئینی ها که زمانی در خط مقدم اشغال لانه جاسوسی به همراه دانشجویان پیرو خط امام حضور داشت و در اولین سخنرانی سالگرد این حادثه آمریکا را دشمن اصلی معرفی کرد و عنوان کرد تا ایران و اسلام هست برای همیشه آمریکا دشمن ماست.حال امروزاین سوال مطرح هست که آیا اسلام و ایران از بین رفته اند که دشمنی آمریکا تبدیل به دوستی شده و یا آقای موسوی خوئینی ها تغییرموضع داده و تبدیل به پرچمدار غرب در ایران شده است؟ اشخاصی چون مرحوم منتظری که جزو اولین شخصیت هایی بود که با تسخیر لانه جاسوسی موافقت کرد بطوریکه در دوم آذر سال 58 در خطبه نماز جمعه درگیری با آمریکا را به مثابه نبرد اسلام و کفرعنوان کرد اما سالها بعد در راستای گذشتن از تمام مواضع انقلابی گذشته خود، در پاسخ به سوالات وبسایت «موج سبز آزادی» در مورد اشغال سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ آن را اقدامی نادرست ارزیابی کرد. در زمره گروه سوم ، شخصیتی مانند ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران اسلامی نخستین کسی بود که راه خود را از حامیان تسخیر لانه جاسوسی کج کرد و جزومخالفان قرار گرفت. شاید بنی صدر تازه متوجه شده بود که اسنادی در سفارت موجود است که می تواند با آینده سیاسی او مرتبط باشد.
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا با تمام بایدها و نبایدهای آن انقلابی دومی بود که هنوز هم با گذشت سالها معیاری برای استحاله افراد و شخصیت هاست. اما چیزی که در این میان پایان نپذیرفت دشمنی و تخاصم آمریکا با این انقلاب است و این نهایت ساده اندیشی است که تصور شود که اگردولتی برود و دولت دیگری بر سر کار آید؛ تقابلها و دشمنیها هم به پایان خواهد رسید. از نگاه رهبر انقلاب یکی از مهمترین برنامههای آمریکاییها برای تحقق سلطه خود «اختلال در دستگاه محاسباتی مسئولان» است، دستگاه محاسباتى وقتى دچار اختلال شد، از دادههاى درست، خروجىهاى غلط بهدست خواهد آورد؛ یعنى تجربهها هم دیگر به درد او نخواهد خورد.
اینکه این روزها صحبت بعضی از دولتی ها و نیم نگاه آنان به نتایج ریاست جمهوری آمریکاست خود یک اشتباه محاسباتی است.به قدرت رسیدن بایدن یا ترامپ در صورتی مهمترین دغدغهمان خواهد بود که همچنان آمریکا را به عنوان یک ابرقدرت به رسمیت بشناسیم! اشتباهی که 7 سال پیش رخ داد. رئیس دولت یازدهم با پذیرفتن ابرقدرتی آمریکا در رویکردی متعارض با تبلیغات انتخاباتیاش همه مشکلات ایران را به تحریمهای آمریکا گره زد؛ ظرفیت هستهای کشور را برای رفع تحریمها پای میز مذاکره برد و به توافق برجام رسید.اقتصاد را تعلیق و معیشت مردم را شرطی کردند و از سال 92 تا 94، امور کشور را معطل مذاکره و امضای توافق گذاشت و از سال 94 تا 97 نیز کشور معطل اجرای برجام بود و از سال 97 تاکنون نیز خروج آمریکا از برجام، مسبب تمام مشکلات کشور نامیده میشود. و امروز کورسوی امیدی به انتخابات آمریکا دارند! این در حالی است که جمهوریخواهان و دموکراتها، در هر مسئلهای با یکدیگر اختلاف داشته باشند، در دشمنی و خباثت با مردم ایران هیچ اختلافی با هم ندارند.اما آمریکای امروز، آمریکای درگیری و آشوب سرکوب است که با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در آستانه جنگ داخلی قرار گرفته و امروز واقعاً به همان «شیر بییال و دمی» تبدیل شده است که روزی امام راحل آن را وصف کرد.
انتهای خبر/